شیخا عاشق و تابع ولایت هستند و تا پای جان حامی ولایت می باشند
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان ع
کلیدواژه ها:
ولایت(2)|
:: به تاریخ دوشنبه 91/3/22 ساعت 11:7 صبح
چشم ما نیامده دنیا را مثل حیوانات ببیند. آمده تا خدا را بفهمد. می توانیم باور کنیم؟؟؟
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 91/3/22 ساعت 6:23 صبح
شرح حال علامه کاظمی علامه کاظمی متولد 1368 در یکی از روستاهای تربت حیدریه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در همان جا سپری کرد. رشته دبیرستان وی ریاضی بود و در سال 1386 با رتبه بسیار عالی به دانشکده علوم قرآنی مشهد راه یافت. تا مقطع کارشناسی در دانشکده علوم قرآنی در رشته تفسیر درس خواند و در سال 1390 به مقطع ارشد راه یافت. و هم اکنون در دانشگاه قم مشغول تحصیل می باشد. تالیفات علامه از علامه کاظمی تحقیقات کپی پستی بسیاری باقی مانده است به گونه ای که علمای شیوخ گفته اند برای هر درسی یک تحقیق تحویل می داد. منابع تحقیقات وی بیشتر جامع التفاسیر نور بود. ایشان صبح پا می شد و سریع تحقیق را از جامع التفاسیر کپی می کرد و بلافاصه به فلش انتقال می داد و همان روز برای این که حذف نشود و تلاشهای او بیهوده نماند پریبنت می گرفت و به اساتید محترم تحویل می داد.( برای اطلاعات بیشتر نسبت به تحقیقات وی می توانید به دفتر اساتید محترم موسوی و نوروزی رجوع کنید). اساتید وی علامه کاظمی اساتید بسیار والای داشت که همان باعث ارتقای درجه علمی وی شده بود. ایشان درس ادبیات عرب را پیش استاد ربیعه و درس تفسیر را پیش استاد نورورزی و استاد موسوی و درس فقه را در نزد استاد رجبی پاس کرد. خاطرات و رفتارهای علامه در سال آخر کارشناسی این توفیق نصیب ما شد که با علامه هم اتاقی بشیم. آن ترم علامه کلاس های قرآنی می رفت و تدریس می کرد به خاطر همین خیلی تو خوابگاه نبود. برای مدارس قرآنی به تربت می رفت و بیشتر اوقات برایمان ماست و کره و سبزی چیزهای دیگر می آورد. یکی از خصلت های خوب علامه این بود که از غیبت بدش می آمد و خصلت دیگرش این بود که زود می خوابید و زود هم بیدار می شد و خصلت دیگرش این بود که قرآن حفظ می کرد. علامه حافظه ی بسیار خوبی داشت کم می خواند ولی بهترین نمره را می گرفت برای امتحان ارشد فقط یک ماه درس خواند.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/3/21 ساعت 11:8 عصر
با سلام حضور محترم دانشجویان عزیز، شیوخ و آنتی شیوخ گرامی: تهیه کتاب:
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/3/21 ساعت 5:17 عصر
" وَ عَسَی أَن تَکَرهوا شَیئاً و هُوَ خَیراً لَکُم وَ عَسَی أَن تُحِبوا شَیئاً وَ هُوَ شَراً لَکُم"{سوره بقره آیه216} روزها گذشت و گنجشک با خداهیچ نگفت.فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این طور میگفت:"می آید. من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگه می دارد." {پیرو نصایح عالی و خیرخواهانه شیخ محمدرضا ارائه درس محضر سیدنا الاستاد دادم. }
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/3/20 ساعت 3:30 عصر
آن یک امان، زین یک امین، عباس(ع) و زینب(س) آن حیدر کرب و بلا، این حیدر شام آن دیدگانش بوسه گاه تیر، ای وای آن سرنگون از روی زین بر دامن عرش آن فاتح کرب وبلا، سردار بی سر مرحوم ابوالفضل سپهر
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 91/3/19 ساعت 11:11 عصر
ببخشید دو سه روزی توفیق خدمت رسیدن نداشتم، البته معتکف هم نبودم متأسفانه، اشتباه نشه یه وقت!!! پ. ن 1: مسعودجون اصلاً نگران نباش؛ ما تا آخر ایستاده ایم.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 91/3/19 ساعت 12:30 صبح
امام صادق علیه السلام:
با اینکه دلم برا تون تنگ شده ولی طبق این فرمایش امام صادق ع سعی میکنم دلتنگی بر من غلبه نکند.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ سه شنبه 91/3/16 ساعت 8:30 صبح
سلام بچه ها بدبخت شدیم رفت. یه وبلاگی تازگیا شروع بکار کرده بر ضد شیخا. شنیدم می خوان ریشمونو از بیخ بزنند. البته من که ریش ندارم اونایی که ریش دارن بیشتر سوز میکشن. بچه ها جدی بگیرین. من از عاقبتش می ترسم. هر کی این پیامو دید بقیه خبر بده. راستی سریع به حسین بگین با آرپی جیاش پاشه بیاد که وضعیت قرمزه. جمشیدوهم بهش بگین خر بابابزرگشو بیاره نیازمون میشه. اسم سایتشون آنتی شیخاست. این طوری که من شنیدم می خوان بر ضد شیخا کارای فرهنگی کنن هر کی بره عضوشون شه بهش ریش تراش مجانی میدن (حیسن و سجاد که اصفهانین گول این حرفاشونو نخورن). آدرسشون اینه:antisheykha.parsiblog.com
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/3/14 ساعت 4:22 عصر
سلام بچه ها چند شب پیش داشتم با اینترنت ور می رفتم یه هوئی به یه مطلب بر خوردم برام جالب بود. گفتم توی وبلاگ بنویسم.
یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت : آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/3/14 ساعت 12:35 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |