یکی از جمله هایی که تو صحبتای امروز آقا توجهمو جلب کرد این بود که: «این ممنوعیت هاست که ما را به قله می رساند.» و منظورشون دوری از غرور و تنبلی و ایستایی و چیزایی از این قبیل بود. این جمله راهنماییه برای اونایی که فکر میکنن آدم باید همه جوره آزاد باشه، و مستمسکایی از قبیل جمله ی ناقص «لا اکراه فی الدین»1 رو دلیل این اعتقادشون قرار میدن (البته اگه دوست دارن راه رسیدن به قلّه رو انتخاب کنن). باید برای خودمون همیشه محدودیت ها و ممنوعیت هایی رو قرار بدیم تا رشد کنیم؛ مثلاً نظم خودش یه نوع ممنوعیته، پشتکار یه نوع ممنوعیته، سحرخیزی، تواضع، نماز اوّل وقت، مداومت بر قرائت قرآن و خیلی چیزای دیگه همه و همه ممنوعیت هایی هستن برای نفس آدمی. «عدی بن حاتم» می گوید: به دیدار امیرالمؤمنین علیهالسلام رفتم. دیدم در مقابل ایشان، کاسه ای آب، پاره ای نانِ جو و قدری نمک بود. گفتم: یا امیرالمؤمنین! این درست نیست که شما روز را گرسنه، مشغول کار و تلاش سپری کنید و شب را بیدار باشید و همیشه با رنج و سختی ها دست و پنجه نرم کنید و بعد هم افطار شما نان جو و نمک باشد. امام فرمود: __________
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/3/14 ساعت 11:56 صبح
کوه پرسید ز رود: ابوالفضل سپهر شادی روح امام خمینی صلوات
کلیدواژه ها:
امام خمینی(4)|
:: به تاریخ یکشنبه 91/3/14 ساعت 11:36 صبح
چند شب پیش تو مسجد داشتیم بعد از نماز، دعای ماه رجب می خوندیم، یه نفرم کنارم نشسته بود که اتفاقاً خدا بهش «ریش» نداده بود، به فراز «یا ذاالجلال و الاکرام...» که رسیدیم... دلم براش کباب شد. پ. ن: خب یکی از فواید غیر قابل انکار ریش هم همینه دیگه.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/3/13 ساعت 2:50 عصر
امشب ابوالفضل پیامک داده که «جاتون حرم خیلی خالیه»، خواستم بگم «دوستان به جای ما» دیدم نه... واقعاً جام خالیه.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/3/11 ساعت 11:14 عصر
هیس... هیچی نگو... فقط تصوّر کن... حین تقوم... حین تقعد... حین تقرأ و تبیّن... حین تصلّی و تقنت... حین ترکع و تسجد... حین تهلّل و تکبّر... حین تحمد و تستغفر... باید خیلی قشنگ باشد ظهور شما... پ. ن: اللهم إن حال بینی و بینه الموت فأخرجنی من قبری...
کلیدواژه ها:
انتظار(16)|
:: به تاریخ چهارشنبه 91/3/10 ساعت 8:14 عصر
به برکت وجود سجاد در کنار شیخ جواد در مشهد مقدس وبلاگ شیخا به اولین مطلب از شیخ الشیخای والشیاخیخ جوادنصیری متبرک می شود.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ سه شنبه 91/3/9 ساعت 7:59 عصر
یه مسابقه ی کتابخوانی که مرکز نشر هاجر برگزار کرده، با 12 تا سؤال و منبع بسیار مختصر. در مورد حجابه و توش جملات کوتاه و سرگذشت های مختصری از خانمای تازه مسلمونه از زبان خودشون. اگه حوصله ی مسابقه هم نداشتید کتابشو حتماً بخونید، من که استفاده کردم. تو این لینک کتابش رو هم میتونید دانلود کنید: راستی تا 26 خرداد مهلت داره جواب بدین.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ سه شنبه 91/3/9 ساعت 8:23 صبح
حاج ابولفضل یه سی دی به بنده داد با عنوان نکته های ناب که تکه های سخنرانی از چندین تن از بزرگان است. اگه تونستین حتما پیداش کنید خیلی خیلی جالبه، واقعا نکته های نابه. (ابولفضل جون دستت درد نکنه) چند مورد گلچین کردم حتما دانلود کنید حجم زیادی نداره.
راستی همدیگرو دعا کنیم، البته بعد از دعای فرج
کلیدواژه ها:
برگزیده(33)|
:: به تاریخ دوشنبه 91/3/8 ساعت 11:19 صبح
باز عنایت شده لطف خدا** باز شدم زائر کوی رضا(ع) * از تمامی شیخای عزیزم حلالیت میطلبم.*
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/3/7 ساعت 12:32 صبح
تبریک میگم به همه ی کنکوریای دانشکده که امروز نتیجه ی زحمتاشونو گرفتن. رتبه هایی رو تا الآن شنیدم و - جز یکی دو نفر که ازشون انتظار بیشتری میرفت - واقعاً برام خوشحال کننده بود، حتی یکی دوتا از بچه ها که برای بار دوم کنکور میدادن پیشرفت فوق العاده ای داشتن و رتبه هاشون نسبت به سال پیش خیلی بهتر شده بود (بیش از هزار تا). اما بچه ها! به عنوان یه نفر که دو بار کنکورو تجربه کرده و حالا سر کلاس ارشد نشسته بهتون بگم که جایی که قبول میشید و عاقبتی که اونجا پیدا میکنید نهایتاً خواست خداست، سوای از این که به نظر خودتون رتبه ی خوبی آورده باشین یا بد. خودم بعد از پیش دانشگاهی وقتی جواب کنکورم اومد اول اصلاً از رتبم راضی نبودم، خیلی نا امید شدم، وقتی هم که نتیجه ی نهایی اومد و رفتم مشهد، با دیدن دانشکده و اوضاعی که خودتون میدونید تا حدودی ناامید شدم، اما بعد، کم کم متوجه شدم که خدا چه لطفی در حقم کرده؛ همنشینی با قرآن، همجواری با امام رضا (علیه السلام)، رفقای خوب که تو سرنوشتم خیلی تأثیر داشتن، فضای سالم و خیلی چیزای دیگه که از همین دوره برام موند، و اگه جای دیگه ای - که اون موقع شاید فکر می کردم بهتر بود - قبول میشدم الآن هیچ کدوم از اینا رو نمی داشتم و چه بسا داشته هایی رو هم از دست میدادم. از اون طرفم میشناسم کسی رو که چند سال پیش از رتبه های برتر شد و یکی از دانشگاه های تهران قبول شد، ولی خبرایی که الآن از عاقبتش بهم می رسه اصلاً خوشحال کننده نیست. میخوام بگم ما نمی فهمیم عاقبت به خیریمون رو کجا گذاشته خدا، با همه ی محاسباتی که می کنیم. پ. ن: یه تسبیح دستت میگیری، تا موقعی که نتایج نهایی اعلام بشه روزی صد بار میگی: من نمی فهمم... من نمی فهمم... من نمی فهمم... [این یه دستوره!] :: به تاریخ شنبه 91/3/6 ساعت 7:57 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |