روزی روزگاری پس از تمام شدن درس شیخ سجاد در مکتب خانه شاگرد زرنگ و کنجکاوی از شیخ پرسید آقا فلسفه این که میگند اگر کسی ازدواج بکنه نصف دیگر دینش هم کامل میشه چیه؟

شیخ نگاه معنا داری به شاگرد کرد و گفت: بله پسرجان اگر جوانی ازدواج کند دینش کامل می شود. چون تا زمانی که جوان ازدواج نکرده فقط به بهشت اعتقاد دارد اما زمانی که  ازدواج کرد به جهنم هم اعتقاد پیدا می کند.

(البته با عرض پوزش و عذرخواهی محضر مبارک شیخ عزیز حاج ابوالفضل این حکایت را نقل کردم)

همانطور که شما عزیزان میدونید بنده ارادت ویژه ای نسبت به همه شیخا دارم. ازمیون شما من با آقا جواد نصیری چند ترم هم اطاقی و سر یک سفره وبشین و پاشو و انیس و مونس هم بودیم و ....

اگر از رأی مثبت همه در مورد خوشگل بودنم ناامیدبودم حداقل دلم به جواد خوش بود که رأی مثبت میده. اما امشب که باهاش تلفنی صحبت کردم و گفتم جواد چه رأیی دادی گفت سجاد جون شرمنده همین یک جواب را اصلا نمیتونم بهت رک بگم بذار این قضیه پنهان بمونه.

سلام شیخای عزیز

چنانچه در ایام نوروز به اصفهان سفر کردید بدون تعارف عرض میکنم.

در کلبه حقیرانه مان در خدمت شما هستیم. 

ستاد اسکان مسافران نوروزی شیخا- مدیریت رحیمی

از شما شیخای عزیز و آشنایانتان می خواهم که صمیمانه در این نظرسنجی با شکوه شرکت کنید. این وظیفه دوستی همه شماست باشد که مورد عنایت حق تعالی قرار گیرید.

 دشمنان شیخا منتظر سستی در روابط صمیمانه شما هستند پس بکوشیم و هر چه با شکوه تر در این نظر سنجی شرکت کنیم.

قبول دارید خوشگلتون منم؟

بچه ها دعا کنید هر چه زودتر دوباره یک همایش سیاسی یا مراسم سیاسی یا انتخاباتی تو کشور باشه تا این حسین رضایی یه مطلب برامون بذاره 

البته این که اکثر مطالبش خنک ولی دلمون برا بعضی چرت و پرتاش تنگ شده. حسین اگر تو نباشی بی تو...... 

حسین میخوامت در حد تیم شیخا تو مسابقات فوتسال دانشکده

((رهبر فقط سیدعلی))

اگر یک مرد اشتباهی بره حمام زنانه، رنها اون مرد را می کشند

اما اگر یک زن اشتباهی بره حمام مردانه،مردها همدیگر را می کشند.

صد هزاران دام و دانه ای خدا

ما چو مرغان ضعیف و بی نوا

گر هزاران دام باشد هر قدم

چون تو با مایی ندارم هیچ غم

خاک شد هر که بر این خاک زیست

خاک چه داند که در این خاک کیست

سرانجام که باید در خاک رفت

خوشا آنکه پاک آمد و پاک رفت....

تمامی انسان ها و کائنات در این روز (روز جمعه)احساس عجیبی داشتند انگار که منتظرامری شگفت بودند. تا این که این امر الهی(ساعت 7صبح) محقق شد.

می خواستنداو را خورشید بنامند از روشنائی منتشرش دیدند که خورشید سکه صدقه ای است که او از جیب شرقیش در می آورد و در صندوق مغرب می اندازد

می خواستند او را آسمان نام نهند از وسعت آبی نگاهش دیدند که آسمان سجاده کوچک عبادت اوست و .....

تا این که سکوتی همه جا را فرا گرفت

مادرش ندا سر داد که نام او را ***سجاد*** می نهم.

14 اسفند سالروز تولد سجاد بر همه شیخا مبارک و فرخنده باد.