سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

افسردگی، برادری را تباه می کند . [امام علی علیه السلام]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان*قال و مقال آدمی میکشم از برای تو


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/2/16 ساعت 11:6 عصر

چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.
ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که: «ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر».
رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: «مدرک تحصیلی ات چیست»؟ گفتم: « دیپلم تمام». گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوبرو دانشگاه».
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ......برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید: «خدمت رفته ای»؟گفتم: « هنوز نه»؛ گفت: « مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی».
رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم. برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید: «شغلت چیه»؟گفتم: «فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت: «بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار».
رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند: « سابقه کار می خواهیم»؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند: «باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ». دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند:« باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی». گفتند: «برو جایی که سابقه کار نخواهد».
رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند: «باید متاهل باشی».برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: «رفتم جایی که سابقه کار نخواستند گفتند باید متاهل باشی». گفتند: « باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی». رفتم؛ گفتم: «باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم».گفتند: « باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم».
...
برگشتم؛........رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم و تخمه خوردم.


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/2/14 ساعت 12:0 صبح


مرد را بر آبروی و عزت افزاید نکاح*شکرحق کن چون تو را گرددمیسر ازدواج

سلام جمشید جون انشاءالله که مبارک باشه

گروه موسیقی سنتی شیخا به سرپرستی شیخ سجاد آماده هر گونه ابراز ارادت و شادباش به شیخ های تازه داماد می باشد:

سرپرست و خواننده گروه:شیخ سجاد

تار:شیخ محمدلسانی

گیتار:شیخ محمدمالکی

سه تار:شیخ محسن

دف و ضرب پشت قابلمه:شیخ حسن ناظمی

کمانچه :شیخ مصطفی

تنبور:شیخ صادق بادوست

سنتور:شیخ جوادنصیری

بازی با چوب:شیخ حسین و صادق عصبی

تمبک:شیخ مسعود

حرکات موزون سنتی:برخی دوستان

شیخ ابوالفضل و احمد و جواد خسروی:درحال استغفار برای استفاده از این آلات لهو و لعب در حین اجرا

مدیر وبلاگ:در حین اجرا: مار در آستینم پرورش دادم.

داماد مراسم:شیخ جمشید عزیز

{نکات:*استفاده از این آلات در موسیقی سنتی توسط شیخ سجاد بلا اشکال و  حلال اعلام شده است.

*این گروه به سرپرستی شیخ سجاد تازه تشکیل شده است به همین جهت شاید برخی شیوخ عزیز نوازندگی در این گروه را دارای اشکال بدانند و از همکاری در گروه منصرف شوند}

(با روابط عمومی شیخا هماهنگ کنید


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/2/10 ساعت 6:0 عصر

هرکجا رفتید مراسم روضه التماس دعا


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ چهارشنبه 91/2/6 ساعت 10:9 صبح

 

سلام بر تو ای سرباز کرمان و زاده طبس *   که دیگر در پادگان نمیزنی شامپو بس

گرفرمانده پادگان گفت بیاحسن         *      تو بگیر این امررا به فال حسن

گربه تو گفتند برو سینه خیز             *       سبک بال باش و زود به پاخیز

حیف باشد که عمر تو در پادگان        *      تلف شود عمرتو در پادگان

               حسن عزیز شیخا حسن عزیز شیخا(2)

خوشاروزی که با هم مشهد بودیم     *      میان کوچه ها وخوابگاه آواره بودیم

 تا توحسن جان توی پادگان رسیدی     *     صدای طبل و شیپور را شنیدی

میدونم گروهبانان تو را بیچاره میکنند      *  لباس شخصیت را پاره میکنند

سر برجک نشستی خوابت میاد      *      ایام امتحانات توخوابگاه یادت میاد

              حسن عزیز شیخا حسن عزیز شیخا(2)

گردرجشن پتو تو را حسابی زدند       *     به یاد آر صادق را که شیخا چه طور زدند

گاهی برو بگیر یک دست کله پاچی    *     به عشق سجادبخور با یک لیوان چایی

به هرجا میروی دستت تفنگه            *     علاوه برتفنگ بیل و کلنگه

حسن جون لباس سربازی رنگ زمینه   *      حسن جون غم مخور خدمت همینه

            حسن عزیز شیخا حسن عزیز شیخا(2)

ادامه دارد......

(حسن جان نمیدونی با چه دلتنگی این شعر را به عشق تو سرودم انشاءالله همیشه در سلامت باشید)گل تقدیم شما

شاعر(بگوری وبلاگ):سجادعزیز دل شیخا

 


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 91/2/1 ساعت 7:5 عصر

جمله کاملی که می خوانید فقط با بیست فعل ساخته شده است.

((داشتم میرفتم برم،دیدم گرفت نشست،گفتم بذار بپرسم ببینم میاد نمیاد، دیدم میگه نمی خوام بیام بذار برم بگیرم بخوابم))آفرین



کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/1/31 ساعت 1:59 عصر

 

تاریخ گواهی می دهد که در زمان گذشته شاگردان مسافت ها می پیمودند تا به دیدار اساتید و بزرگان خود نایل شوند. به هنگام دیدن استاد و بزرگ خود چقدر در دلشان شور و شعف ایجاد می شد.اکنون هم چنین است برای دیدن بزرگان و اساتید و دوستان عزیز باید راهها پیمود. اگر خدا بخواهد در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران دیدار معشوق و محبوبم (سیدنا الاستاد) کربلایی محمدرضامزرعی فراهانی نصیبم خواهد شد. همه شما شیوخ عزیز اگر قصد آمدن به نمایشگاه کتاب دارید جوری برنامه ریزی کنید که به دیدار یکدیگر و خصوصا سیدنا الاستاد......گل تقدیم شما

 


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 91/1/28 ساعت 5:1 عصر

به نوبه خود آغاز فعالیت شیخ بزرگ جمشیدجان را در وبلاگ به جامعه شیوخ تبریک عرض می کنم.


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 91/1/25 ساعت 1:6 عصر

 خانه شیخ کجاست؟ 
 در فلق بود که پرسید سوار 

 آسمان مکثی کرد 
 رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید 
 و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: 
 "نرسیده به درخت 
 کوچه باغی است که از باغ خدا سبز تر است 
 و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است 
 می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می آرد 
 پس به سمت گل تنهایی می پیچی 
 دو قدم مانده به گل 
 پای فواره جاوید اساطیر زمان می مانی 
 و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد 
 در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی 
 بچه شیخی می بینی 
 رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور 
 و از او می پرسی خانه شیخ کجاست؟


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/1/10 ساعت 10:57 عصر

عمر به پایان رسید ، در هوس روی شیخ
مرگ صبوری کراست ، بی رُخ نیکوی شیخ
گر همه عالم شوند _ منکر ما گو شوید 
دور نخواهیم شد ، ما ز سر کوی شیخ
قبله ی اسلامیان ، کعبه بود در جهان 
قبله ی عشاق نیست ، جز خم ابروی شیخ
ای نفس صبحدم ، گر نهی آنجا قدم 
خسته دلم را بجو ، در شکن موی شیخ
جان بفشانم ز شوق ، در ره باد صبا 
گر برساند بما ، صبحدمی بوی شیخ
روز قیامت که خلق ، روی بهر سو کنند 
[ خسرو ]‌مسکین نکرد ، میل به جز سوی شیخ

(شیخ کنایه از تمامی دوستان این وبلاگ است به خصوص آقای مدیر)


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/1/10 ساعت 10:53 عصر
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 21 بار
بازدید دیروز 43 بار
مجموع بازدیدها 1663559 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا