سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

پشت میز استاد

لطف خدا بود که به وسیله ی پدر باعث شد تو علم کامپیوتر و ما یتعلق به دستی بر آتش داشته باشم، و همین موجب می شد که تو دانشکده موردِ مراجعه باشم، که باز همینم لطف خدا بود. به همین بهانه ها بود که ما به پشت میزهای مختلف دانشکده راه پیدا کردیم و همه رو یک به یک امتحان نمودیم. البته خودمونیم... هیچ کدوم به اندازه ی میز بسیج - که سنگر ثابت ما بود و پشت اون سه فرمانده رو به خودمون دیدیم - لذت نداشت، با اون بچه های بسیجی شاد و باحال، که خداییش همشون برعکس من بی ریا بودن.
اما یکی از میزایی که ما به اونطرفش راه پیدا کردیم میز معاون آموزش دانشکده، جناب استاد عزیز و مهربان موسوی شوشتری بود. پشت اون میز شلوغ و پر از پرونده و نامه و مجله و... ، خیلی چیزا برای یاد گرفتن وجود داشت؛ لبخند، سادگی، زود سر کار اومدن، دیر رفتن، دغدغه ی کار مردم رو داشتن، تشکر از کوچیکترین کاری که دیگران برات میکنن، تواضع مثال زدنی و البته توجه به «وفانکردن میز»:
لبه ی میز استاد، سمتی که خودشون میشینن دو تا کاغذ مستطیل شکل چسبونده شده، رو یکیشون که معلومه با دستخط آروم و نسبتاً درشت خود استاده، نوشته شده بود:

هزار میز ریاست
          به آن نمی ارزد
                    که خادمی ز در آید
                              که خان تو معزولی

اون یکی که جمله ی جدیدی برام بود و هر بار به ترجمش فکر می کردم و البته بدون اعراب نوشته شده، این بود:

هذا لِمَن یَموتُ کَثیر

میگم: یعنی چی استاد؟
میگه:

این، برای «کسی که می میرد» زیاد است...

مطلب مرتبط: لبخند تو را، چند صباحی است ندیدم...


کلیدواژه ها: اساتید(8)|
:: به تاریخ جمعه 91/5/27 ساعت 7:23 عصر
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 177 بار
بازدید دیروز 69 بار
مجموع بازدیدها 1658738 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا