![]() |
||
بچه ها این اولین سالیه که خانواده ی مجتبی بدون مجتبی شروع می کنن. حتماً خیلی سخته برای یه خانواده که جوونش - اونم همچین جوونی - رو به این زودی از دست بده... ولی خیلی سخت نیست که شبای جمعه رفیقمون رو فراموش نکنیم. __________
کلیدواژه ها:
برای مجتبی(4)|
:: به تاریخ یکشنبه 91/1/6 ساعت 1:0 عصر
ماجرا برمیگرده به دو سه سال پیش که با بچه ها رفته بودیم باغ وحش مشهد. قفس ببرها رو هم دیدیم، خب ببرها هم ما رو دیدن دیگه، البته بعضی ها رو بیشتر دیدن. اون بعضی ها هم هیچ وقت اون ببری که زود با ما صمیمی شده بود رو فراموش نمی کنن. اون ببر به ما یاد داد که دنیا چقدر بی ارزشه... :: به تاریخ جمعه 91/1/4 ساعت 9:11 صبح
ببخشید دیر شد، مشغول تحویل دادن سال بودیم فرصت نشد زودتر خدمتتون ارائه بدیم نتیجه رو. الآن برای تحلیل این نتیجه فرصت ندارم. فقط خواستم بیش از این منتظر نمونید. آقای رحیمی! فکر کنم یه شام بتونم خدمت برسم. راستی سال نو مبارک
کلیدواژه ها:
نظرسنجی(2)|
سجاد(6)|
:: به تاریخ سه شنبه 91/1/1 ساعت 6:4 عصر
خلاصه ماجرای معرفی شدن من به بچه های بسیج این بود که بچه ها دنبال کسی می گشتن که جانشین جوادآقای صفری بشه؛ ایشون مسئول امور رایانه ی بسیج بودن و ترمای آخر کارشناسی رو پشت سر میذاشتن، خلاصه ما معرفی شدیم و ... الآنم که خدمت شماییم. بسم الله... :: به تاریخ شنبه 90/12/27 ساعت 11:24 عصر
به یاد قطارهایی که به سمت مشهد میرفتند و با رسیدنشون به مقصد پر از خوشحالی میشدم، صدای پس زمینه ی وبلاگ رو صدای خاطره انگیز قطار میذارم. چقدر دلم تنگ شده برای لحظه ای که همیشه منتظرش بودم و نگران از این که که از دستم بره؛ لحظه ای که قطار از روی خیابون طبرسی میگذشت و چشم های منتظری رو برای چند ثانیه مهمون منظره ی حرم امام رئوف (علیه آلاف التحیة و الثناء) می کرد. :: به تاریخ پنج شنبه 90/12/25 ساعت 11:41 عصر
رسماً ورود جواد نصیری رو به وبلاگ تبریک میگم و مراتب تعجب خودم رو اعلام می دارم. البته فعلاً افتخار داده و فقط یه نظر گذاشته. امیدواریم ما رو بیش از این از وجود خودش محروم نفرماید فاتحه مع الصلوات.
کلیدواژه ها:
جواد نصیری(4)|
:: به تاریخ چهارشنبه 90/12/24 ساعت 7:49 عصر
راستش سجاد ادعا می کنه که «قبول کنید خوشگلتون منم. (یعنی خودش ما که ادعایی نداریم!)»1 ما هم تصمیم گرفتیم این موضوع رو به رفراندوم (همون همه پرسی خو __________ توجه:
کلیدواژه ها:
نظرسنجی(2)|
سجاد(6)|
:: به تاریخ دوشنبه 90/12/22 ساعت 4:24 عصر
Carelessness, causes people to think wrong about you... ترم اول که بودیم، استاد زبان انگلیسی ما استاد تفضّلی بود. روش خوبی تو تدریس داشت و خیلی از بچه ها رو به زبان علاقه مند کرد. یکی از کارایی که تو کلاس رایج بود، این بود که بچه ها، مطلب کوتاهی (سوره ای از قرآن مجید، شعر، یا هر مطلب دیگه ای) رو به زبان انگلیسی می آوردن و اول جلسه روی تخته می نوشتن، بعد هم همگی روی موضوع اون بحث می کردیم. گاهی وقتا هم خود استاد چیزی می نوشت، مثلاً همین جمله ای که بالا نوشتم. بگذریم... قصدم از نوشتن این جمله این بود که بگم: هر وقت تو کاری سهل انگاری می کنم و باعث میشم دیگران در مورد من به خطا بیفتن، یاد این جمله میفتم. باورتون نمیشه: «همیشه» بی دقتی ِ شما باعث می شود دیگران در مورد شما اشتباه فکر کنند! :: به تاریخ پنج شنبه 90/12/18 ساعت 12:1 صبح
:: به تاریخ دوشنبه 90/12/15 ساعت 10:43 صبح
آقا این قضیه ی انتخابات ما هم شب امتحانی شد؛ جای شما خالی الان دارم صلاحیت کاندیداها رو بررسی می کنم. اونم برای انتخاب 30 نفر (واویلا!). تازه قراره لیستمو به چند نفر هم پیشنهاد بدم!!! __________
کلیدواژه ها:
انتخابات(7)|
:: به تاریخ پنج شنبه 90/12/11 ساعت 11:20 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |