به نظر من ماها با «رأی دادن»، با دشمنای، خارجی می جنگیم، و با «رأی دادن به اصلح» با دشمنای داخلی. حالا بازم رأی سفید خوبه؟
کلیدواژه ها:
انتخابات(7)|
:: به تاریخ سه شنبه 90/12/9 ساعت 10:7 عصر
سخت است که از باغ و صنوبر گویم از گلشن و قمری و کبوتر گویم بگذار کنون که گمرهان لب بستند فریاد کشم ز حب رهبر گویم **** حقا که تو از سلاله فاطمه ای با خنده خود به درد ما خاتمه ای زیباتر از این نام ندیدم به جهان سید علی حسینی خامنه ای
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 90/12/8 ساعت 10:11 عصر
با سلام خدمت شیخا چند روزیه که یه وبلاگ جدید درباره ی حجاب راه اندازی کردیم و برای بهتر شدن وبلاگ به کمک شیخا نیاز داریم اگه میتونین و وقت دارین کمک بدین. ABULFAZL.KAZEMI@GMAIL.COM
کلیدواژه ها:
وبلاگ حجاب(1)|
درخواست همکاری(1)|
:: به تاریخ دوشنبه 90/12/8 ساعت 7:18 عصر
گوهری باش ولی در صدف و پوشیده، زرشناس آید و جایت بدهد بر دیده
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 90/12/6 ساعت 2:57 عصر
هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، هیچ کس با نام آزادی، دیوار خانه ی خود را برنمی دارد. هیچ صاحب گنجی گوهر خود را در معرض دید دیگران قرار نمی دهد. اگر در مقابل پنجره ی خانه ات توری نزنی از نیش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهی بود. وقتی راه ورود پشه ها را می بندی خود را مصون ساخته ای، نه محدود...
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 90/12/6 ساعت 2:56 عصر
سخنی از حضرت آیت الله بهجت مشکل کجاست؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می شویم؟ فکر این را باید بکنیم، آخر ما چکار کردیم که بی سرپرست ماندیم؟ اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی کنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می کردیم، به این بلاها مبتلا نمی شدیم.حضرت نبی اکرم (ص) فرمود:ألا اخبرکم بدائکم و دوائکم، داؤکم الذنوب ودواؤکم الاستغفار ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان،هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند. آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند. ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه می رفتیم، چه کسی امیر المؤمنین علیه السلام را می کشت، چه کسی حسین بن علی علیه السلام را می کشت، چه کسی همین را (امام زمان علیه السلام) که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد. ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می شوند. ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند. بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟ مگر نمی فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً. سوره طلاق/آیه 2- 3 آیا می شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدائی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن. ما اگر از انبیاء و اوصیاء دور شدیم، گرگهای داخل و خارج، بلا فاصله ما را می خورند. ما اگر خدا ترس بودیم، از ما می ترسیدند کسانی که اصلاً نمی شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم. عرض کردند به سید الشهدا علیه السلام که اگر اذن بدهی همین حالا، هیچ جا نرفته، از جایت حرکت نکرده هلاک می کنیم دشمن ها را [ این را ] جن گفتند؛ فرمود:والله قدرت من از قدرت شما بیشتر است- این کسی است که اسم اعظم بلد است- لکن اگر من کشته نشوم، با چی امتحان می شوند این مردمی که این جورند . اینجادار امتحان است، شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید، ما بین خودتان و خدایتان عایقی، مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید، رفع مانع کردید بین خودتان و خدا و وسائط [ انبیاء و اوصیاء] خدا اصلاح می کند ما بین شما و خلق. حالا واقع شدیم، کار را به جایی رساندیم، ماها، بزرگان ما از «سقیفه» در آن «حجره» قبل از آن «حجره» کار را به این جا رساندیم که وجب به وجب دشمنیم با هم. همه این کارها را دیده ایم که کار ماست این کار و الا چرا مسلمانها با هم دشمنند، تا برسد به اینکه غیر مسلمانها دشمنی نکنند با مسلمانها. چرا این جور است؟همه را می بینیم کار ماست؛ از کار خودمان باید توبه کنیم [یا] توبه نباید بکنیم؟! هر چه اصلح شد برای ما فعلاً، آن را اختیار بکنیم!! بابا اصلح از این نیست که خودمان صالح باشیم. حالا که این کارها را کرده ایم، باید توبه بکنیم، باید تضرع کنیم، با آن باب عالی و باب اعلی، باید به سوی او برویم [تا] ما را نجات بدهد، اول از شر خودمان و داخله خودمان، بعدها از شر خارجیها « أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک » این شهوات، این غضبهای بیجا، این شهوات بیجا، همه اش جنود شیاطین اند، جنود کفارند اینها، که در داخله خود آدم [هستند]. بالاخره، حالا که کار را به اینجا رساندیم، خودمان می دانیم دوایش استغفار است،[آیا استغفار] می کنیم؟ چاره ای نیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفع بشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود. باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه مراحل؛ و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد. با اعتراف به اینکه عمل از خودمان است که به سر ما آمده و می آید، تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نمایندگان خدا ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمی شود؛ امروز تا فردا، تا پس فردا، این که کار نشد. تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان صلوات الله علیه قوی نشود، آیا کار ما درست می شود بدون اصلاح نفس؟ آیا همین اینهایی که هستیم، آیا می شود تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست بشود؟آیا تا در عالم « راشی » و « مرتشی » هست کار تمام می شود؟ از خودشان، «خوارزمی» نوشته است یک نفر از روسای قشون امیر المؤمنین صلوات الله علیه در «صفین» رسید به نزدیک خیمه معاویه بن ابی سفیان لعنه الله علیه، به طوری که کشتن - فضلاً از گرفتن معویه- پیش او آب خوردن بود. و در این نقل[ خوارزمی] هیچ اسمی از آن طرفی که « مالک اشتر» در آن جبهه و آن جاست، نمی آورد. در همین حال معویه، [پیام] فرستاد برای این رئیس، که: غالب شدی و ما اعتراف داریم، اما به تو بگویم، اگر عقب نشینی کردی «خراسان» مال توست. این بدبخت شقی عقب نشینی کرد، «خراسان» را می خواست، مثل عمر بن سعد [که] «ری» را می خواستی، و کار شد آن جوری که شد که همه میدانیم. از خسران دنیا و آخرت [آن] بدبخت شقی فروخت دین را به دنیای خودش، قبل از اینکه «خراسان» به دست معاویه بیافتد، به درک رفت و مرد و به هیچ [چیز] نرسید، نه به «خراسان» نه به بهشت، هم جهنم، هم فقد «خراسان»، مثل عمربن سعد. آیا تا اصلاح نکنیم خودمان را، می توانیم جامعه را اصلاح بکنیم؟ تو اگر خودت را، اصلاح نکنی در آخر کار، کار خودت را می کنی، همان آخر کار یک کلمه زیر گوش می گوید، فلان قدر که خواب ندیده باشی. آیا می شود بدون اصلاح خود، کارمان را تمام بکنیم؟ اینهائی که با رشوه ها سر و کار دارند[ که] هیچ کسی اطلاع از حالشان ندارد که آیا این شخص محکم است یا محکم نیست؟ مرتشی است یا مرتشی نیست؟ پس معلوم می شود که ما نمی خواهیم، با اینکه نمی خواهیم، می خواهیم این راه را برویم. مملکتی در آن، جاسوس، یا رشوه خوار، رشوه ده، واسطه باشد، [آیا] ممکن است کسی بگوید برویم اصلاح بکنیم؟ محال است، بدتر می کنیم چون که اگر نمی رفتیم آن کار نمی شد. بالاخره باید خودمان را اصلاح بکنیم، منحصر است در این، و الا مگر در ایران (رضا خان) رشوه نخورد؟ [آیا] ایران را به او ندادند به شرط اینکه نوکرشان باشد؟…. ما از خودمان هم باید بترسیم. حالا الحمدلله پیش نیامده چنین قضیه ای که بما بگویند یک چیزی که خواب هم نمی بینی به تو می دهیم، بعد هم بلدند چه جوری بگیرند از دست ما به چند برابر. بالاخره ممکن نیست بدون اصلاح نفس کاری پیش برد،[یا] برای جامعه مان کاری بکنیم، همان رفیق نیمه راه خواهیم بود، خداحافظی می کنیم با هم در وقتش. بالاخره حالا چه کار باید بکنیم، همان کاری که گفتیم، از اصلاح نمی شود دست برداشت. خیلی خوب، حالا اصلاح فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما می دانیم در داخل یا در خارج انجام می دهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا می کنیم، ارتباطی که بر له آنها است؛ نه ارتباطی که بر له ما باشد؛ والا با این «قرآن» واضح با این اشباه قرآن ، صحیفه سجادیه ، نهج البلاغه با اینها دیوار اگر مأذون بود تصدیق می کرد حرف ما را، با ما می شد، چطور شده ما اینجا ماندیم، دست گدایی به یک عده وحوش، حیوانات، درنده ها، دراز می کنیم، میل داریم به ما قرض بدهند؟ فلهذا [این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم؛ تدبیری نیست غیر از اینکه فیما بعد نکنیم، بشناسیم خودمان را، خودمان را بشناسیم، نگذاریم از داخله ما وارد بشوند بر علیه ما کارهایی بکنند. بالاخره[ آیا] نمی توانیم پیدا بکنیم خودمان را و مفسد و مصلح را، نمی توانیم؟ بالاخره باید خودمان را اصلاح کنیم، [آیا] این مقدار، نمی توانیم بگوئیم بابا [آن شخصی که] فلان کار را کرده، فلان حرف را زده، فلان مجلس، فلان کار را کرده، فلانی بوده، فلانی شاهد بوده، این کلمه را که نشر داده، این کلمه را که افشا کرده، فلانی است، فلان جا ضبط کرده؛ کلامش را بشناسید کسانی را که این کارها را می کنند؛ بشناسید، همین [حالا] بشناسید فردا نگوئید نه نمی شناختیم، نمی دانستیم. اگر واضح و روشن بشود علاج یک کاری، بگوئیم نه که ما که خبری نداشتیم، ما که نمی دانستیم چه اشخاصی بوده اند، چه چیزی بوده است، چه نبوده است، چه کسی گفته بوده؟ بالاخره باید به همدیگر معرفی بکنیم [که] فلانی رفیق است، فلانی بالفعل رفیق است اما تا کی، معلوم نیست، خدا می داند تا چه باشد، تا چقدر بدهد، تا چقدر ما را اشباع بکند، تا چقدر ما را، میل ما را، نفسانیت ما را ابقا کند. بالاخره همین معرفی کردن به طوری که دیگر فردا کسی نگوید اینکه نه یک اشاعاتی بود اما حقیقت نداشت، نتوانستیم پیدا بکنیم. بابا همینهائی که آمدند فلان مطلب را پیشنهاد کرده اند توی آنها فلان و فلان است، آن سابقه اش آن جور است. بابا بترس برای دین، بترس برای خدا، افسار خودت را نده به کسی که نمی شناسی، او را معیت نکن، کاملاً دور خودت را حفظ کن. … حالا ما این همه قضایا را می بینیم باز هم نمی ترسیم از کسی! آیا توکل ما بر خدا زیاد است یا قوت ایمان ما زیاد است!! آری کسی نمی تواند ما را گول بزند!! بابا، از دوستان شما به شما مواصلت می کنند. نه از دشمنهای شما. بالاخره باید همین کارها را بکنیم [تا] در بین خودمان اختلاطی نشود، آب آلوده نشود، تا گرفته بشود ماهیها. در بین خودمان، فساد از این بالاتر نرود. این یک مطلب، دوم: در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف « عظم البلاء و برح الخفاء » را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند؛ اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می بیند، او می داند حرفهایی که ما به همدیگر می زنیم. او عین الله الناظره [است] و جلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به [طرف] گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان، کلام خودمان را؛ آن وقت [آیا] ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟ می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟… آیا ما می توانیم از خدای حقیقی، مخفی بکنیم کار خودمان را که نبیند و نداند کار را انجام بدهیم. می آیند به انسان می گویند: چیزی نیست یک نوشته ای را اجازه بده ما امضا بکنیم! لازم نیست زحمت بکشید شما امضا بکنید، شما اذن بده ما از جانب شما امضا بکنیم کار تمام است، آن هم مزدش، آن هم بهایش، آن هم...! بالاخره، نمی توانیم از خدا مخفی بکنیم اعمال خودمان را، او قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است. تا با او نسازیم، کارمان درست نمی شود. حالا چه کار بکنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم، فضلاً از دیگران، به جهت اینکه فردا ما چه می دانیم چه به ما می گویند. بالاخره باید خودمان از خودمان در حفاظ باشیم؛ خوب ملتفت باشیم که از خودمان اغوا نشویم؛ از خودمان تهدید نشویم، از خودمان تطمیع نشویم. وقتی که همه این مطالب احراز شد، بین خودمان و خدایمان در خلوات از تضرعات از انابه و از توبه، و از طلب توبه، طلب توفیق به توبه، دست بر نداریم. ….
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 90/12/5 ساعت 7:27 عصر
حسین خرازی در سال 1336 در اصفهان متولد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که تجربه دوران سربازی قبل از انقلاب را به همراه داشت به جمع پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در سایه تدین، پشتکار و اخلاص خویش کار در حوزه دفاع نظامی از انقلاب را از پایینترین رده یعنی نگهبانی و سپس پذیرفتن مسئولیت اسلحه خانه آغاز کرد. حضور در صحنههای نبرد گنبد نخستین گام جدی حسین خرازی بود که در بهمن و اسفند ماه 58 انجام گرفت و سپس با شدت گرفتن بحران کردستان به سنندج، پاوه و دیگر شهرهای غرب کشور هجرت کرد. او در سنندج اقدام به تشکیل گردان ضربت کرد که به عنوان تنها نیروی واکنش سریع در منطقه توانست نقش موثری ایفا کند. با شروع تجاوز رژیم بعثی عراق در 31/6/1359 که به تصرف بخش وسیعی از جنوب و غرب کشور توسط متجاوزین انجامید، همراه با یاران خود در گردان ضربت به دارخوین رفت و جبهه مستقل و فعالی را در شمال آبادان فرماندهی کرد که عملیات فرمانده کل قوا در 21/3/1360 اوج این مرحله از زندگی پر افتخار حسین است. پس از عملیات ثامن الائمه (ع) که به آزادسازی آبادان از محاصره انجامید، ماموریت یافت تا با استفاده و سازماندهی نیروهای جبههی دارخوین، تیپ 14 امام حسین (ع) را تشکیل دهد. پس از آن و در مدتی حدود یکسال تیپ تحت فرماندهی ایشان توانست با اجرای مهمترین عملیات و پذیرش حساسترین و سختترین مانورها، سلسله عملیات طریق القدس، علی بن ابیطالب (ع) در منطقه چزابه، فتحالمبین و بیتالمقدس و پس از آن عملیات برون مرزی رمضان را انجام دهد. در این زمان حسین بیش از آن که برای مردم ایران شناخته شده باشد نام او لرزه بر اندام فرماندهان ارتش صدام میانداخت. پس از عملیات رمضان حسین به فرماندهی قرارگاه فتح یا سپاه سوم صاحب الزمان (عج) انتخاب شد که چند لشکر از جمله لشکرهای 8 نجف اشرف، 14 امام حسین، 25 کربلا و 44 قمر بنی هاشم را تحت امر خود داشت. در این مقطع حسین خرازی نقش یک ژنرال جوان را در هدایت عملیات محرم، والفجر مقدماتی و والفجر یک ایفا کرد و سپس به لشکر امام حسین (ع) بازگشت و تا لحظه شهادت در این سمت باقی ماند. در این مقطع حسین که پر تجربهترین و مورد اعتمادترین فرماندهان عملیاتی جنگ بود سلسله عملیات والفجر 4، خیبر، بدر، والفجر 8، کربلای 3، کربلای 4 و کربلای 5 را با روحیهای شهادت طلب و همچنان خط شکن انجام داد. در عملیات کربلای 5 سپاه به پیشرویهای خود تا آنجا ادامه داد که توانست منطقه شماره یک دیدبانی لشکر 11 عراق را فتح کند و این مسئله باعث شد صدام دستورالعمل جدیدی را صادر کند و آن چیزی نبود جز دستور استفاده از سلاح شیمیایی. پس از این دستور صدام عراقیها بصورت نامحدود از سلاحهای شیمیایی استفاده کردند و هیچ چیز جز جلوگیری از رسیدن ایران به بصره برایشان اهمیت نداشت. سرانجام زندگی پر افتخار حسین خرازی در سختترین عملیات رزمندگان اسلام علیه ظلم و تمام کفر یعنی کربلای 5 به اوج خود رسید و در حالی که قبل از آن و در سال 63 در عملیات خیبر در منطقه طلائیه دست راست خود را تقدیم اسلام کرده بود و غم شهادت بیش از 10 هزار نفر از یاران خود را در سینه داشت، در شرایطی که عملیات پیروزمندانه به پایان میرسید، در ظهر جمعه هشتم اسفند ماه 1365 به شهادت رسید. در جریان شهادت شهید خرازی، صدا و سیمای عراق برنامههای خود را قطع میکند و جشن و پایکوبی کند. این خبر بیش از همه باعث خوشحالی ماهر عبدالرشید فرمانده لشکر 7 زرهی عراق شد چرا که نبرد این دو فرمانده در عملیاتهای مختلف بسیار سخت بود و همیشه حسین خرازی با اقتدار پیروز میشد. ادامه مطلب... :: به تاریخ جمعه 90/12/5 ساعت 12:34 عصر
بچه حزب اللهی ها خدایی دم انتخابات دیگه بیاید مردونه پای کار وایستیم چند تا پوزه هست که باید درست و حسابی زده بشه و غرقه به خون به زمین مالیده بشه!!! اولیش آمریکا و سگای بی اصل و نسب اطرافش که خواستن یه غلطی بکنن مملکت و به هم بریزن که الحمدلله به خواست خدا بد مشتی تو پوزشون خورد و شرشون برگشت به خودشون، بچه ها دومیشم تو راهه اما این دفعه ایشالا بجای مشت موشک حواله پوزه نجسشون میکنیم( الله اکبر) بابا بی حال تکبیر بگو!!! این موشک چاشنیش حضور پرشوره و ایشالا نتخاب بهترین ها. دومیش این احمقای داخلی که میخواستن با بوق انقلاب کنن!!! بوق! بوقی! انقلاب بوقی! یکی نیس بگه آخه احمق کی با بوق انقلاب کرده که شما دومیش باشید؟! خاک تو سر انقلاب خون میخواد بوق مال عروسیه!!! شمپیت چشاتو باز کن خر نشو! بیاید نشونشون بدیم چند چندیم من میگم اینارو بجای تو پوزی توتا کشیده آبدار بزنیم تا حالشون بیاد سر جاش آخه این بیچاره ها نمیدونن چه خاکی تو سرشون میریزن، این کشیده ها انتخاب برو بچه های باحال حزب اللهیه اونا خودشون کارشونو خوب بلدن که چطور کشیده ها رو بزنن. یا نه اصلاً این انتخاب خودش کشیدس!!! سومیش این مارمولکایی که خودشونو چسبوندن به بچه ارزشی ها: آخ دلم میخواد جف پا برم تو صورت اون مثلاً بزرگشون!!! اون دماغ دو کیلویشو نلبکی کنم تو صورتش!!! اما فیزیکی که نمیشه همینکه بدونه ملت میشناسنش واسش بسه اون دماغشم بشه خرتوم به درک!! اما شناسوندن این مار خوش خط و خال کار سختی هم نیستا به طرفداراش نگاه کن!!! سفراشو بپرس!! تزاشم ببین!!! حالا برو حالشو ببر!!! داداشی پاشو جنگه داداشی پاشو! جون من بیا یه حالی به اینا بدیم- نوکرتم دمت گرم. یا حق
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 90/12/5 ساعت 11:38 صبح
با توجه به جناح بندی های سیاسی در ارثه انتخابات و نیز پایبندی جناحهای حاضر در این دوره به آرمان های انقلاب اسلامی جهت روشن شدن ذهن خوانندگان این متن به جای بررسی شعارهای متضاد و رنگارنگ طیف های گسترده حاضر در این انتخابات به نسبت این گروه ها با آریستوکراسی و اشراف زاده پروری و هاشمیسم این گروه ها خواهیم پرداخت. نکته جالب و بسیار قابل توجه در ارثه این انتخابات نحوه تقابل این گروه ها با یکدیگر است که برخی گروه مقابل را فتنه گر برخی ساکتین فتنه و برخی گروه مقابل را جریان انحرافی و برخی دیگر را ساکتین انحراف می دانند.
گروه های عمده در این انتخابات پنج دسته اند که به تفضیل بیان خواهد شد. 1-طیف موسوم به صدای ملت (منتقدین دولت) همه برای جاسبی و جاسبی برای هاشمی
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 90/12/5 ساعت 10:51 صبح
الهی الهی آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بدهی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ چهارشنبه 90/12/3 ساعت 9:12 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |