سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

آنچه را نمی دانی مگو که در خبر دادنت از آنچه می دانی متهم می شوی . [امام علی علیه السلام]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

سَل المَصانِعَ رَکباً تَهـیـمُ فی الفَلواتِ (1)
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
شبم به روی تو روز است و دیده‌ ام به تو روشن
وَ اِن هَجَرتَ سَواءً عَشـیّــتی و غـداتی (2)
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضی الزمانُ وَ قلبی یَقول أنکَ آتی (3)
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم
اگر گلی به حقیقت عجین آب حیاتی
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
وَ قد تُفَـتّــَشُ عَینُ الحیوةِ فی الظلماتِ (4)
فــَکــَم تُمرِّرُ عَیشی وَ أنتَ حامِلُ شَهد ٍ (5)
جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی
نه پنج روزه عمر است عشق روی تو ما را
وَجَدتَ رائحةَ الوُدِّ إن شَمَمتَ رُفاتی (6)
وَصَفتُ کلَّ ملیح ٍ کما یُحِبّ و یَرضی (7)
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
اخافُ منکَ وَ ارجُوا و استغیثُ و ادنو(8)
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
ز چشم دوست فتادم به کامه ی دل دشمن
احِـبّـتی هَجَرونی کما تَشاءُ عَداتی (9)
فراقنامه سعدی عجب که در تو نگیرد
و ان شَکـَـوتُ الی الطیر ِ نُحنَ فِی الوَکـراتِ (10)

__________
1- (گوارایی) چشمه ها را از سواران سرگردان در دشت ها بپرس.

2- اگر از نزد من بروی روز و شبم تفاوتی نمی کند (مساوی است).
3- زمان (بسیار) گذشته است ولی دلم می گوید که تو خواهی آمد.
4- که همانا چشمه حیات در تاریکی ها یافت می شود (تفتّش: فعل مجهول بر وزن تُفعَّلُ از باب تفعیل)
5- چقدر زندگی مرا تلخ می کنی حال آنکه تو صاحب شهد (شیرین) هستی.
6- بوی دوستی را از خاک من استشمام خواهی کرد اگر آن را ببویی.
7- هر روی نمکین را آنگونه که دوست داشت و می پسندید وصف کردم (تحب و ترضی نیز در برخی نسخ ها ذکر شده است: دوست داری و می پسندی)
8- از تو می ترسم و به تو امید دارم؛ از تو کمک میخواهم و به تو نزدیکی می جویم.
9- دوستان من از من دور افتاده اند همان طور که دشمنان من می پسندند.
10- اگر به پرندگان شکایت ببرم، در لانه های خود ناله سر خواهند کرد (نُحنَ؛ فعل ماضی بر وزن قـُلنَ : نوحه کردند)


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ یکشنبه 91/2/31 ساعت 10:48 عصر

 

آیت الله شیخ محمد تقی آملی(ره) می فرمود    :  

من در بحث فقه آیت الله سید علی آقا قاضی شرکت می کردم. روزی از ایشان سؤال کردم ـ آن روز هوا بسیار سرد بود ـ که ما می خوانیم و می شنویم که عده ای موقع قرائت قرآن کریم جلویشان آفاق باز می شود و غیب و اسرار برای آنها تجلی می کند... و در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم؟!

مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهره من نظر کرد سپس فرمود: بلی! آنها قرآن کریم را تلاوت می کنند و با شرائط ویژه، رو به قبله می ایستند... سرشان پوشیده نیست، کلام الله را با هر دو دستشان بلند می کنند، و با تمام وجودشان به آنچه تلاوت می کنند توجه دارند و می فهمند جلوی چه کسی ایستاده اند! اما تو قرآن را قرائت می کنی در حالی که تاچانه ات زیر کرسی رفته ای؟! و قرآن را روی زمین می گذاری در آن می نگری ...؟!  آیت الله شیخ محمد تقی آملی می گفت: بلی، من همین طور قرآن می خواندم و زیاد به قرائت آن می پرداختم، مثل اینکه مرحوم قاضی با من بود و مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجودم به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم ...


کلیدواژه ها: تلاوت قرآن(1)|
:: به تاریخ یکشنبه 91/2/31 ساعت 8:52 صبح

وبلاگ شیخا به مدیریت جناب آقای مزرعی اقدام قبیحانه وهابیت ملعون در ترور شهید شیخ عباس اللحام(علیه الرحمه) امام جماعت حرم حضرت رقیه (س) و تهدید تولیت این آستان مقدس به بمب گذاری در این حرم شربف را به شدت محکوم کرده و اعلام می دارد اعضای این وبلاگ در دفاع از ارزش های اسلام شیعی و حفظ آرمان های ائمه(ع) تا پای جان ایستاده است.گل تقدیم شما


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/2/30 ساعت 11:3 عصر

یکی دو هفته پیش - جای شما خالی - تهران، خدمت حاج آقای فرخنده نژاد - دامت برکاته - بودیم. بسی خاطرات زنده شد. طی لحظاتی که خدمت ایشون بودیم از هر دری سخن رفت؛ از آموزش گرفته تا غذا و برنامه های فرهنگی و... (که با پرسش های پی در پی اینجانب از دو لب مبارک حاج آقای فرخنده نژاد صادر میشد) تا این که رسیدیم به کانون دانش آموختگان دانشکده ی خاطره انگیز تربیت مدرس قرآن مشهد، گفتن می خوایم یه وبلاگ بزنیم برای کانون، گفتم داشتین که، گفتن چنین و چنان، گفتم پس بگین آقاسید (سید رسول خودمون، مدیریت سابق وبلاگ کانون) تو پارسی بلاگ یه وبلاگ بزنه (تبلیغ به موقع رو حال کن!)، گفتن میخوایم شما مدیرش باشی، گفتم بابا بیخیال، ما الآن مدیر وبلاگ معزّز شیخاییم، میگن دوشغله ای یارانمونو قطع میکنن... [بسی خنده رفت]. گفتن آخه شما حرفه ای هستی، کارت درسته، این کاره ای... خلاصه بارِ هندوانه و خربزه بود که سرازیر شد به سمت بغل ما... بگیر که اومد... بعدی... نیفته... و اینگونه بود که مسئولیت سنگین مدیریت وبلاگ رو بر ما محوّل نمودند و خود با قطار راهی مشهد شده تا جهت توفیقات روزافزون ما از خدمت امام رضا علیه السلام طلب لطف و مرحمت نمایند... و البته به یاری خداوند، ما هم «بِقُوَّةٍ» امور وبلاگ رو به دست گرفتیم و با مشورت چند نفر از دوستان نامی درخور برای وبلاگ انتخاب کردیم: رضویّون...

بگذریم از شوخی، وبلاگ «رضویّون» رو به عنوان «کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد»، خدمتتون معرفی می کنم. در صورت تمایل میتونید از طریق لینک تعبیه شده در وبلاگ، درخواست نویسندگی بدین تا نامتون به عنوان نویسنده ی این وبلاگ ثبت بشه. به امید این که بتونیم به این وسیله اندیشه هامون رو به اشتراک بذاریم و با تضارب آراء، زمینه ی پیشرفت علمی هر چه بیشتر خود و جامعه ی قرآنی رو هم فراهم بیاریم ان شاءالله.

http://razavyoon.parsiblog.com

یا علی


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/2/30 ساعت 6:36 عصر

ای آرزوی دیده ی بینا چگــــــــــــــونه ای؟
ما بی تو در همیم، تو بی ما چگونه ای؟

***

اوقات خوش آن بود که با دوست گذشت
باقی همه بی حاصــلی و بی خبری بود


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/2/30 ساعت 4:27 عصر

وقتی باشیخ ها زندگی کنی(خصوصاجناب مدیر)وپس از مدتی بخوای جدا بشی یاد این شعر مولوی میفتی:

"یک زمان تنها بمانی تو زخلق--در غم و اندیشه مانی تا به حلق"گل تقدیم شما


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/2/30 ساعت 3:42 عصر

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ، بربی‌ثمری لحظه‌ای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی‌اش سوگوار نباشم..
خدایا چنین زیستن را تو به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم دانست…

ای خداوندبه علمای ما مسئولیت، و به عوام ما علم، و به مومنان ما روشنایی، و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیروان ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو و به محافظه‌کاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدین ما تکان و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی(ع) و به فرقه‌های ما وحدت و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش!

(دکتر علی شریعتی)گل تقدیم شما

 


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/2/28 ساعت 9:20 عصر

سلام دوستان

کسی خبر داره کار خیره جمشید به کجا رسید

هنوز هست یا از دست رفته؟؟؟؟؟؟؟؟

 

راستی درباره متنی که شیخ یزرگوار استاد الاساتید،  ارشد الحفاظ ، سیف الله ، عین الله...... حاج شیخ سجاد عزیز دل

درباره بنده نوشته اند قسمت بسار زیادی از آن را تکذیب می کنم چرا که ایشون به دلیل روح والای خودشونه که بدی ها رو خوبی می بنن


کلیدواژه ها: ازدواج(13)|
:: به تاریخ سه شنبه 91/2/26 ساعت 7:59 صبح

 

خدایا زبانم قاصر است از وصف خوبی ها و مهربانی هایش.درددل همه را گوش می کرد اما معلوم نبود خودش کجا درددل می کرد. دلش هزاران بار می شکست اما احساس می کردی که هنوز هم شکستن بلد نیست. در اوج سختی ها و مشکلات دوستانش آنها را به جای این که ترک کند درک می کرد. در رفاقت با دوستانش و بنده کم نگذاشت اما کم برداشت تا رفقایش کم نیاورند.برای اولین بار که او را می دیدی نور چهره اش چشمانت را میزد.آنچنان که نیاز به عینک آفتابی را احساس می کردی. گفتارش حکیمانه و سخنانش از سر خیرخواهی بود.زبان اصلیش ترکی،متون اصیل درسیش عربی،و به زبان فارسی صحبت می کرد.روح بسیار لطیفی داشت. یک بار هم کسی ندید که از سرتندی و خشونت با کسی صحبت کند.درمطالعه و تحقیق پشت کار فراوانی داشت. برروی یک شانه اش بار مسئولیت ستاد اقامه نماز و بر دوش دیگرش مسئولیت های مربوطه در بسیج دانشجویی.در نمازش شوق پرواز به سوی حق تعالی را واقعا می دیدی،(خداوکیلی بدون اغراق میگم)تواضع و فروتنی او در مقابل بزرگ تر و کوچک تر از خودش همه را به شگفت وا می داشت.زمانی که به شهرستان می رفت چندروزی غلظت و PH عرفان اطاق و خوابگاه پایین میومد. غذایش بسیار ساده بود و بر سر سفره همنشین فقرا ونیازمندان بود و در غذا خوردن  با مستمندان شریک می شد تا شکم گرسنگان را سیر کند وشادی را در چهره و لبخند را بر لب مستمندان و نیازمندان  بر سر سفره ببیند.عاشق درجه یک امام زمان(عج) بود. از افتخارات دوران دانشجوئیش همین بس که جناب آقای..... که از رفقای بسیار صمیمی او بود و او را داداش احمد خطاب می کرد را به راه راست هدایت کرد.

از رتبه های برتر کنکور کارشناسی ارشد و افتخارات دانشکده بود. شیخ احمد محمدیان هم اکنون در خارج از کشور(قم)مشغول تحصیلات تکمیلی است.هرکجا که هست انشاءالله در سلامت باشد.گل تقدیم شما

 


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 91/2/25 ساعت 9:32 عصر

همین قرائت بود که منو به سوره ی منافقون علاقه مند کرد. این صدا رو حدود پنج - شش سال پیش از تلویزیون ضبط کردم؛ قرائت سوره ی منافقون آقاست تو نماز جمعشون. هنوزم برام شنیدنیه. هنوزم به دیگران پیشنهادش می کنم. چقدر زیباست... انگار با همه ی وجود داره دریافت میکنه سخن خداوند رو... بسم الله الرحمن الرحیم إذا جا...ءک المنافقون قالوا نشهد إنک لرسول الله، و الله یعلم إنک لرسوله، و الله یشهد إن المنافقین لکاذبون...

دانلود ترتیل سوره منافقون امام خامنه ای - حجم: 1.1 مگابایت


:: به تاریخ دوشنبه 91/2/25 ساعت 5:26 عصر
1   2   3   4   5   >  
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 42 بار
بازدید دیروز 69 بار
مجموع بازدیدها 1658603 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا