دیروز با یه حاج آقایی آشنا شدم خیلی ادم باصفایی بود راوی راهیان بود که برا معتکفین اومده بود صحبت کنه حاج اقا رستمی خلاصه ایشون هم ارشدش رو دانشگاه فردوسی خونده وقتی صحبت از مشهد شد یه آهی از ته دل کشیدم ای دنیا چه زود میگذره 4 سال مشهد و 2 سال قم چه زود گذشت عمر میره با خوشی و ناخوشی ها با سختی و مشکلات و با آسانی و لذاتش یاد آیه قرآن افتادم اونجا که پرسیده میشه در دنیا چقدر درنگ کردید جواب داده میشه به اندازه یک یا قسمتی از یک روز در قیامت همه حسرت خواهند خورد که چرا کار خوب نکردم یا چرا کم کردم حالا که هنوز وقت داریم قدر عمر و فرصت ها رو بدونیم تا انشاالله حسرت نخوریم
کلیدواژه ها:
مرگ(4)|
:: به تاریخ یکشنبه 94/2/13 ساعت 8:49 صبح
ایام فاطمیه را تسلست عرض می کنم میگن شما هرچی یا هر کی رو دوست داشته باشید بیشتر تو خواب می بینید (بماند که بیشتر خوابها از یادمون میره) ازطرفی گفته میشه حال احتضار و جان دادن شبیه حالت خوابه بنابراین به هرچی دل بسته باشی اونجا می بینی به عبارت دیگر هر چه را که آدمى به آن الفت گرفت و عادت کرد، در وقت مردن همان به خاطر او مىرسد و در نزد او متصّور مىشود......... اگر خدای نکرده الفت و عادت به گناه باشد....... و کسى که بیشتر شغل او مسخرگى و استهزاء باشد در آن وقت مشغول آن مىگردد. و همچنین در جمیع شغلها و عملهایى که در مدت عمر متوجه آنها بوده....... و اگر انس ما به قرآن و ائمه باشد و یا اگر فکر و ذکر ما همیشه خود خدا باشد موقع مرگ چه خواهیم دید پس کسى که بیشتر فکر و ذکر او در معصیت و گناه بوده بسا باشد که در وقت مردن، شهوت گناه بر او غالب، و دل او متوجه آنها باشد، و بر این حال قبض روح او شود. و این حالت، حجابى شود میان او و میان پروردگار. و کسانى که دل آنها به شهوات مایل، و معاصى و سیّئات بر ایشان غالب است به این خطر نزدیکاند، «اعاذَنَا اللّه سُبحانه منه» و بسا باشد که به واسطه الفت و عادت، صورت فاحشه در نزد او متمثّل مىشود و در آن وقت میل به آن مىکند، و به این خیال قبض روح مىشود، و به سوء خاتمه از دنیا مىرود. در این مقدار وقت، عملى دیگر که باعث شقاوت شود نمىتواند سر زند مگر افکار ردیّه که چون برق خاطف در گذرند. و در حدیث رسیده است که: «چون روح بنده مؤمن را بر خیر و اسلام بالا برند، ملائکه تعجب مىکنند و مىگویند: چگونه نجات یافت از دنیائى که نیکان ما در آنجا فاسد شدند».«» و از اینجا سرّ فرموده حضرت ظاهر مىشود که فرمودند: «مردم همه اهل هلاکتاند مگر علماء، و علماء همه اهل هلاکاند مگر عمل کنندگان به علم خود، و عمل کنندگان همه اهل هلاکتاند مگر مخلصین، و مخلصین هم بر خطر عظیم و در محل تشویش و بیماند».«» و به جهت این خطر عظیم و تشویش و بیم مرتبه شهادت در راه خدا مطلوب، و مرگ «مفاجات»،«» ناگوار است، زیرا که بسا باشد که مرگ مفاجات، در وقتى اتفاق افتد که خاطر آدمى ملتفت به فکر بدى باشد. و اما در شهادت در راه خدا، در حالى قبض روح مىشود که در دل بجز محبت خدا امرى باقى نماند، زیرا که: کسى به امر خدا و رسول رو به میدان کارزار مىآورد که مرگ را به جهت رضاى ایشان بر خود نوشته است. پس بر هر کسى لازم است که سعى کند که دوستى خدا بر دل او غالب باشد و هیچ چیز را از او دوستتر نداشته باشد تا در وقت مردن از این قسم سوء خاتمه نجات یابد.
اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
منبع: معراجالسعادة ج : 2 ص : 196
کلیدواژه ها:
مرگ(4)|
:: به تاریخ چهارشنبه 92/1/21 ساعت 8:44 صبح
دیشب خوابش رو دیدم، بیدار که شدم حال عجیبی داشتم، ساعتو نگا کردم دیدم نزدیک اذونه، دو رکعت براش نماز خوندم و یه کم دعاش کردم، راستشو بخواین یه کمی هم ترسیده بودم؛ آخه اونم مثل ما جوون بود، واقعا پسر ماهی بود، ولی..... ولی مرگ پیر و جوون نمی شناسه،از اینکه هنوز زنده ام خیلی خوشحال بودم، یه نفسی از ته دل کشیدم، چقدر نعمت بزرگیه این هوا.... بی تعارف از مرگ می ترسم.... خلاصه از خدا خواستم مجتبی اون طرف حالش خوب باشه، وهم اینکه به جوونا یه کم بیشتروقت بده (مخصوصا به من که وضعم خرابه) لااقل درست بشیم و ناکام از دنیا نریم (طبق حدیث کسی که کربلا نره ناکامه). خلاصه بچه ها همدیگرو دعا کنیم که «گناه نکنیم».....توی دعاهاتون از خدا بخواین زندگی با برکت عنایت کنه. یه نمازی هم هست که اول هر ماه بخونین از بلایا تو اون ماه در امانید انشاالله.(ن ک. مفاتیح. اعمال ماه نو) راستی اموات چشمشون به دست ماست برای دوست عزیزمون مجتبی و گذشتگان بنده و خودتون و نیز شهدا و امام بزرگوار یه فاتحه ای قرائت کنیم. وقتی جمله قبلی رو داشتم می نوشتم یه دفعه یاد این افتادم که ماها که هنوز این دنیاییم، هنوز خدا بهمون وقت داده، چقدر می تونیم کار خوب انجام بدیم،(ولی بیشتر کارامون دنیاییه ونماز هم سریع می خونیم که به ادامه کارمون برسیم...). وای زیارت امام رضا و سایر معصومین، کاش توفیق بشه، تا زنده ایم بریم مسجد، باور کنید نماز تو مسجد یه حال دیگه ای داره، کاش خدا عنایت کنه سحرها هم بیدار بشیم، آخ برم الان یه ذره قرآن بخونم که خیلی قرائت قرآن رو دوس دارم..... از همه التماس دعا دارم.
کلیدواژه ها:
مرگ(4)|
:: به تاریخ پنج شنبه 91/9/16 ساعت 5:5 عصر
زندگی یعنی حرکت به سمت مرگ جای همتون خالی چند روز پیش رفتیم استخر، اولین بار بود سانس 2.5 ساعتش رفتیم ....با خودم گفتم این سانس یه ساعت بیشتر از همیشه است چیکار میخوایم بکنیم این همه....... خلاصه یه کم شنا کردم و یه کم آموزش شنا دادم (البته مقدماتیش به یکی از بچه ها) و یه کم شنای نمی دونم چی از یکی یاد گرفتم یه کمی هم جاتون خالی جکوز و مکوز رفتیم.......خلاصه نمی دونم ساعت چطوری رد شد یه دفعه ای و بسیار یه دفعه ای گفتن آقا وقت تمومه بیاین برین...... همون لحظه یاد مرگ و قیامت افتادم فکر نمی کردم به این زودی تموم بشه(البته چون با دوستان بودیم زمان رو احساس نکردم وگرنه تنهایی....) .......جناب عزرائیل که پیر و جوون نمی شناسه یه دفعه ای دید گفت آقای/ خانوم....نوبت شماست بسم الله بگو بریم..... قیامت هم ناگهانیه و از چیزای دیگه ای که ناگهانیه ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه هستش که میگه حتی دعای ندبه خونا شوکه میشن...... خیلی مراقب باشین ببینید آماده سفر آخرت هستین یا نه؟؟ و ببینید آماده اید اگه آقا بیاد سربازش بشیم یه دفعه نگه شما جز اونایی هستین که حق الناس و حق الله و... گردنتونه برید اونا رو صاف کنید بعد!!!!! اللهم عجل لولیک الفرج بحق حسینک واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
کلیدواژه ها:
مرگ(4)|
:: به تاریخ شنبه 91/8/27 ساعت 12:55 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |