مثالی جالب برای دنیا ...........مثال یازدهم مثالى است که «صدوق» - علیه الرحمه - در کتاب «اکمال الدین»«» از بعضى حکما نقل کرده در خصوص حال انسان و مغرور شدن آن به دنیا، و غفلت از مرگ و ما بعد آن، و فرو رفتن به لذات فانیه. و آن این است که: حال کسى که به لذات دنیویه مشغول گردد مثل کسى است که: در چاهى عمیق به ریسمانى آویخته که داخل چاه شود، چون به وسط چاه رسد نظر کند به پائین چاه و اژدهائى بیند که دهن گشوده منتظر است که این مرد به زیر آمده آن را فرو برد. و دو موش سیاه و سفید در بالاى چاه باشند و به تعجیل آن ریسمان را قطع نمایند، و آنى از بریدن آن نیاسایند. و وسط چاه، زنبورى چند، خانه کرده باشند و به دیوار چاه قدرى عسل با خاک آمیخته از ایشان مانده باشد و آن زنبورها بر آن مجتمع شده باشند و آن شخص با وجود اینکه آن اژدها را دیده و دو موش را ملاحظه نموده و مىداند که در اندک وقتى آن ریسمان منقطع، و طعمه اژدها خواهد شد رو به آن عسل خاک آلوده آورده مشغول لیسیدن آن شود، و با آن زنبورها زد و خورد نماید، و همه حواس خود را متوجه آن ساخته از بالا و پائین خود فراموش کند. و این مثلى است که: هر که در آن تأمل نماید مى داند که حال دنیا پرستان مطابق این است. پس اگر حکم به حماقت آن شخص نماید باید خود را هم اگر از اهل دنیا باشد بداند که احمق است. و چاه، همان خانه دنیاست. و ریسمان، رشته عمر است. و اژدهاى دهن گشوده، مرگ است. و دو موش روز و شباند، که بىدرنگ مشغول بریدن رشته عمرند. و عسل خاک آلوده، لذات دنیاست، که به هزار گونه زحمت و کدورت و الم و مصیبت آلوده است. و زنبورها، اهل روزگار، و طالبان دنیا هستند. معراج السعادة ج : 2 ص : 348
کلیدواژه ها:
دنیا(1)|
:: به تاریخ دوشنبه 93/6/24 ساعت 6:2 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |