سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

آفت دانش تکبّر است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

دوست عزیزمان مجتبی رودی.....

چه خاطراتی با او داشیم....

 چه زود گذشت....    

هنوز هم باورمان نمی شود.....

چقدر این دنیا بی وفاست...

پس چرا هنوز غافلیم؟؟؟؟   آیا آماده ایم؟؟؟ 

حتی لفظ مرگ و سکراتش لرزه بر اندام می زند...

تنها امیدمان رحمت خدا و شفاعت اولیایش هست...

.

در روز شهادت امام جواد فاتحه ای هم برای این رفیق عزیزمان بخوانیم

 

یادمون نره ما هم اجلی داریم که روزی خواهد رسید که زمانش را نمی دانیم....

ای کاش آن موقع با روی سفید به دیدار حق برویم و یا لااقل کاری کنیم که مورد شفاعت شفیعان قرار گیریم ان شاالله. 


کلیدواژه ها: برای مجتبی(4)| رودی(1)|
:: به تاریخ سه شنبه 91/7/25 ساعت 6:31 صبح

بخش تصویر برگزیده به وبلاگ اضافه شد(ستون سمت چپ). اگه از دوران دانشجویی مشهد عکسی دارید که فکر میکنید جالبه آپلود کنید و آدرسش رو برام بفرستید تا بذارمش رو وبلاگ. برای شروع، عکس رفیق عزیزمونو گذاشتم: مجتبی. ماه رمضون پارسال بود که خبر... برای شادی روحش صلوات.

مجتبی رودی


کلیدواژه ها: برای مجتبی(4)|
:: به تاریخ سه شنبه 91/5/10 ساعت 6:7 عصر

فراموش نکنیم رفیقمون رو

بچه ها این اولین سالیه که خانواده ی مجتبی بدون مجتبی شروع می کنن. حتماً خیلی سخته برای یه خانواده که جوونش - اونم همچین جوونی - رو به این زودی از دست بده... ولی خیلی سخت نیست که شبای جمعه رفیقمون رو فراموش نکنیم.

__________
پی نوشت: قرارمون این که از وقتی این مطلب رو خوندین تا یک روز تو ثواب عبادتامون شریک باشه. موافقین؟


کلیدواژه ها: برای مجتبی(4)|
:: به تاریخ یکشنبه 91/1/6 ساعت 1:0 عصر

إنا لله و إنا إلیه راجعوندیروز به مجتبی پیامک دادم که «ارشد چه کار کردی؟». قبلا بهم گفته بود رتبش حدود 230 شده، تو کنکور الهیات و معارف اسلامی. ساعت 20:46 گوشیم زنگ خورد... گوشی رو که نگاه کردم دیدم نوشته «مجتبی»... با خوشحالی برداشتم و مثل همیشه که با هم سلام و احوال پرسی می کردیم بهش با گرمی سلام دادم... اما... اما یه صدای دیگه پشت گوشی بود. فکر کردم حتما گوشیش رو واگذار کرده! صدا بعد از جواب سلام پرسید: «شما؟» گفتم: «با آقا مجتبی کار دارم.» اسمم رو پرسید، گفتم. گفت: «آقای مزرعی! شما چند وقته که با ایشون تماس نگرفتید؟» گفتم: «خیلی وقته.» گفت: «مجتبی تصادف کرده الآن بیمارستانه.» بعد حرفشو عوض کرد: «عمرشو داده به شما. دیروز چهلمش بود.»
باورم نمی شد... با دست پاچگی پرسیدم: «کی؟ کجا؟ چه جوری؟» اونم انگار که کاری پیش آمده باشه گفت: «ببخشید، لطفاً ده دقیقه دیگه تماس بگیرید.» حالم خیلی بد بود. به هم اتاقیای قدیم خبر دادم با پیامک... بعدم رفتم آب به صورتم زدم... مجتبی دیگه نیست!... مگه می شه؟! داشتم مرور می کردم که چهل روز پیش کجا بودم... آره، تازه از کربلا برگشته بودم... و الآن مشهد... هیچ چیز جز حرم امام رضا (علیه السلام) نمی تونست آرومم کنه


:: به تاریخ شنبه 90/6/12 ساعت 3:24 عصر
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 327 بار
بازدید دیروز 82 بار
مجموع بازدیدها 1660892 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا