سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

خدا در سپاس گفتن را بر بنده‏اى نمى‏گشاید حالى که در نعمت را به روى او ببندد ، و در دعا را بر روى او باز نمى‏کند و در پذیرفتن را بر وى فراز . و در توبه را به روى بنده نمى‏گشاید و در آمرزش را بر وى به‏بندد و استوار نماید . [نهج البلاغه]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

سلام عزیزان.
آخرین سال دانشجویی بود آقای مظاهری(انشالله هر جا هستند سلامت و موفق باشند) نسبت به بنده لطف داشتند و بنده را همراه دو تیم فوتسال پسران و والیبال خواهران دانشکده فرستادن ملایر مسابقات ورزشی دانشجویان. کاری به سفر نداریم. در راه برگشت جاتون خالی زنگ کاروان به نشانه استراحت و ماندن موقت در اراک به صدا درآمد.جناب محمدرضا(مدیر عزیزمون که اهل اراک هستند)خیلی لطف داشتند و اومدن دنبال بچه ها(چند تا از آقایون و خانم ها) و خلاصه در طول روز تو شهر اراک یه تابی خوردیم و آثار باستانی و موزه های تاریخی اراک را با دوستان بازدید کردیم.(اینا همش تو همون یه تاب بودا)البته من شخصا با بازار میوه اراک بیشتر حال کردم خیلی حال داد. البته آقا وحید مدیر نمکستانی ها هم که مهمان نوازیشون زبان زد خاص و عامه یک سری از دوستان(فقط آقایون) را برده بودند همدان و غار علیصدر و منزلشون وحسابی ازشون پذیرایی کرده بودن.
در طول روز که اراک بودیم همش خاطره بود. همش... بازار اصلی شهر، موزه ها، آثار تاریخی، خانه معلم و ناهار و ..... خلاصه نمیشه همش را نوشت. واقعا یک سفر و خاطره به یاد ماندنی شد.
اما خاطره اصلی بنده از اراک اینجاست:
رفتیم امام زاده شهر و حسابی ازمون پذیرایی کردن. بعد از ظهر اون روز قرار بود امام زاده را غبارروبی کنند و ضریح را شست و شو بدن و پول های ضریح را جمع کنند. مسئول امام زاده که دوست مدیر بودن وقتی فهمیدن دوستان از دانشکده علوم قرآنی هستند پیشنهاد دادن یکی از دوستان بعد از ظهر که مراسم هست لباس مخصوص(لباس سفید مخصوص غبارروبی) بپوشن و با بقیه دوستان مسئول برن تو ضریح جهت غبارروبی. بنده هرچه قدر اصرار کردم مدیر بره(چون شأنیت ایشون بیشتر از بنده بود) قبول نکرد و خلاصه با لطف دوستان قرار شد بنده برم. خلاصه اول که پام را گذاشتم تو ضریح با صفا وقتی تا زانوهام رفت تو پول حس عجیبی بهم دست داد. واقعا یک عالم عجیبی داشت. اما خب از شوخی که بگذریم واقعا باصفا و معنوی بود. خیلی خاطره قشنگی بود. بعد هم که همه پولها را آوردند بیرون دوستان در شمارش کمک دادن به خصوص شیخ مسعود که افتخار همسفر بودن با ایشون را داشتم.

*دو کلیپ زیبا از مراسم غبارروبی و جو معنوی اون توسط مدیر گرفته شده که در مجموعه کلیپ ها(5) برای دوستان لینک دانلودش گذاشته شده. اما خب برای اینکه ریا نشه این کلیپ را هم ناچارا به صورت رمز دار گذاشتم. به قول م محمدرضا شیخا بی ریا هستند.
ا
لبته چندسال پیش بنده توفیق داشتم در جمع آوری و شمارش پول های ضریح علامه مجلسی در اصفهان کمک خادمین محترم باشم.اونم خیلی حال داد.گل تقدیم شما


:: به تاریخ سه شنبه 92/10/3 ساعت 9:31 عصر
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 201 بار
بازدید دیروز 62 بار
مجموع بازدیدها 1659257 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا