میخواستم تو را خورشید بنامم - از روشنایی منتشرت - دیدم که خورشید، سکه صدقهای است که تو هر صبح از جیب شرقیات درمیآوری، دور سر عالم میچرخانی و در صندوق مغرب میاندازی.
و بدینسان استواری جهان را تضمین میکنی.
میخواستم نام تو را ابر بگذارم - از شدت کرامتت.
دیدم که ابر دستمالی است که تو با آن عرقهای آسمانیات را از جبین میستری و بر پیشانی زمینهای تبدار میگذاری.
میخواستم تو را آسمان بخوانم - از وسعت آبی نگاهت -
دیدم که آسمان، سجاده کوچکی است که تو برای عبادت مدامت زیر پا میافکنی.
میخواستم تو را اقیانوس صدا کنم - از بیکرانگیات -
دیدم که اقیانوس، جرعهی آبی است که تو به لبهای عطشناک زمین بخشیدهای.
میخواستم تو را نسیم لقب دهم - از لطافت و مهربانیات -
دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس میکنی.
به اینجا رسیدم که:
زیباترین و زیبندهترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است، ای کریمترین بخشندهی روی زمین.
یا زین العارفین یا سجاد(ع)
میلاد با سعادت زین العارفین امام سجاد(ع) را حضور یکایک شما دوستان عزیز تبریک عرض می کنم. هدیه به شما دوستان بزرگوار نامه امام سجاد علیه السلام به محمد بن مسلم بن شهاب زهری که یک بیانیه سیاسی اخلاقی و متناسب با همین ایام و مسائل سیاسی هست را حضورتان تقدیم می کنم. خداوند انشالله دوستان شما را که همنام امام سجاد علیه السلام هستند(به خصوص شیخ سجاد) برای شما حفظ کند.
نامه حضرت زین العابدین علیه السلام به ((محمد بن مسلم بن شهاب زهری)) که برای موعظه او نوشته شده است یک بیانیه سیاسی اخلاقی تمام عیار و افشاگری بر علیه نظام اموی و هشدار دهنده مسئولیت خطیر همه کسانی است که به نحوی در تحکیم آن دخیل بوده و مرتکب حرم معاونت ظالمین می باشد با بیانی از سر دلسوزی و نه با انگیزه های مادی به ارشاد آنها پرداخته که حقیقتاً شرح و تفصیل آن خود کتابی مستقل را می طلبد .
این نامه چنین آغاز می شود: «خداوندا ما تو را از فتنه ها (اموریکه موجب امتحان و لغزش انسان را فراهم می سازد) دور بدارد و از اینکه در آتش در افتی باز داشته و مورد رحمت قرار دهد.
تو اکنون در موقعیتی گرفتار آمده ای که شایسته است که هر کس به حال تو آگاه باشد، بر تو ترحّم آورد، نعمتهای خداوند بر دوش تو سنگینی می کند، این نعمتها عبارتند از :
صحت و سلامتی بدن تو که خداوند به تو ارزانی داشته و عمرت که آن را طولانی فرموده است حجتهای الهی بر تو اقامه شده چرا که خداوند تو را به کتابی مکلّف فرموده و تو را در دینش فقیه و آگاه گردانیده است و همچنین سنتهای پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به تو شناخته است.
خداوند در هر نعمتی که به تو انعام کرده و در هر حجتی که به آن بر تو احتجاج فرموده است واجبی را بر تو واجب کرده است، پس آن نعمت ها نگذشت مگر اینکه با شکر گذاری تو در این مورد تو را آزمود و در آن فضلش را برتو ظاهر کرد.
پس او فرمود: «اگر در برابر نعمتهایی که به شما دادم شکر گذار باشید نعمتهایم را بر شما افزون می سازم و اگر کفران و ناسپاسی کنید همانا عذاب من شدید خواهد بود. » (بحار ابراهیم) حال تو نیک نظاره کن !! فردا هنگامیکه در محضر خداوند خواهی ایستاد و او از نعمتهایش بر تو سئوال می کند که چگونه این را رعایت نمودی و از حجتهایش می پرسد که چگونه آن را گذراندی، در این حال چگونه مردی خواهی بود ؟
مبادا گمان کنی که خداوند از تو عذری قبول خواهد کرد و یا به تقصیر تو رضایت خواهد داد.
هرگز، هرگز (بسیار دور است) و هرگز چنین نیست، خداوند در کتابش از تماممان پیمان گرفته است.
هنگامیکه فرمود: «هر آینه حقایق دین را باید برای مردم بیان کرده و هرگز آن را کتمان نکنید. » (187 / آل عمران) و باید بدانی !! کمترین مرحله کتمان که تو به آن دست زدی و سبک ترین باری که بر دوش کشیدی این است که با نزدیکی به ظالمان هنگامی که به آنها نزدیک شدی و اجابت آنان هنگامیکه دعوت گردیدی، آنها را در وحشت انیس شدی و راه و شیوه تجاوز و ستم به مردم را برای آنها آسان و هموار نمودی.
با توجه به این امور من چقدر برای تو بیمناکم که فردا با ستمگران خیانت پیشه با جرم بزرگ خود در یکجا منزل گیری و از آنچه به عنوان دستمزد بخاطر اعانت بر ظلم ستمگران دریافت داشته ای، مورد بازخواست فرا گیری.
تو اموالی را از آنانکه به تو داده اند دریافت کرده ای که استحقاق آن را نداشته ای و برای تو نبوده است !! و تو به کسی تقرب جسته و به او نزدیک شده ای که حق هیچکس را به او پرداخت نمی کند و زمانیکه تو را به نزدیک خود برده است نتوانسته ای هیچ باطلی را ردّ نموده و از آن مانع شوی و تو کسی را دوست داشته ای (و او را لبّیک گفته ای) که او دشمن خداست، آیا نه این چنین است که آنان زمانی که از تو دعوت نمودند می خواستند با این دعوت از تو، تو را قطبی قرار دهند که با نیرو و آبروی تو سنگ مظالم و ستمهای خود را به گردش وا دارند.
آری آنها تو را پلی قرار دادند تا با عبور از آن برای رسیدن از بلایا و مصیبتهای خود برسند و در واقع تو نردبانی بودی که برای رسیدن به گمراهی های آنها مورد سوء استفاده واقع شدی تو دانسته یا ندانسته نقش یک تبلیغات چی را برای آنها بازی می کنی که مردم را به ضلالت آنان می خوانی و در همان راه و طریق آنان به سلوک مشغول شده ای، تو وسیله ای شده ای که حاکمان ستمگر و نظام سلطه با سوء استفاده از تو سایر عالمان را دچار شک و تردید می کنند (و اساساً با جذب تو مردم را نسبت به جایگاه عالمان دین دچار شک کرده و نگرش به آنها را دچار تزلزل می نمایند.) و این نیز مقدمه جذب کردن قلوب مردم جاهل و سطحی نگر به سوی دستگاه حاکم است و تو وسیله این کار شده ای !!
بنابراین تو خدمتی به این نظام بیدارگر و سردمداران آنها در زمینه اصلاح و توجیه مفاسد آنها و زمینه سازی رفت و آمد خواص و عوام به سوی آنها، انجام راهی که هرگز از عهده مخصوص ترین وزیران و قویترین یاورانشان ساخته نیست.
با توجه به آنچه در زمینه خدماتی که تو به اینان ارائه می کنی باید متوجه باشی که با این حساب چه ناچیز و اندک است آنچه به عنوان مزد به تو اعطای کنند در برابر چیزی که از تو می گیرند !! حقاً آنچه که برای عمران و آبادی تو هزینه می کنند چقدر ناچیز و حقیر است و در مقابل چگونه تو را و دین و ایمان و سعادت واقعی تو را تخریب کرده اند ؟
پس باید خود به حال خویش بنگری چرا که جز تو هیچکس به نفع تو در این میدان وارد نمی شود و همین باید به مثابه یک مرد مورد سئوال و مواخذه به حساب خود رسیدگی ننمائی !! بنگر سپاس تو در مقابل کسی که در کودکی و بزرگی با نعمتهای خود تو را تغذیه نموده است.
آه چقدر می ترسم که تو مصداق آن دسته از افرادی باشی که خداوند در کتابش در مورد آنها فرموده است: «گروهی به جای آنان جایگزین شدند که کتاب آسمانی را به ارث بردند و این در حالی است که متاع بی ارزش این عالم پست را برای خود بر می گیرند و چنین می پندارند که به زودی آمرزیده خواهند شد. » (بخشی از آیه 168 / اعراف )
تو که در سرای جاودان نیستی، تو در منزلی هستی که صدای کوچ از آن به گوش می رسد، مگر بقاء و دوام آدمی از پی مرگ اقرانش چقدر می تواند باشد !! خوشا به حال کسی که در دنیا هماره نگران فرجام و آخرت خویش است، بدا بحال کسی که بمیرد و گناهانش از پس او بر جای بماند.
بر حذر باش که هشدارهای لازم به تو داده شده و مبادرت نما که به تحقیق رفتنت زمان بندی شده است، سر و کار تو با خدایی است که بر تو حافظ و مراقب است ابدا از تو غافل نمی شود، بار خود را بربند که سفری بسیار دور و بعید برای تو نزدیک شده است و گناه خود را مداوا نما که مرضی شدید آن را داخل گردیده است.
تو نباید گمان بری که انگیزه من مادی بوده و می خواهیم تو را توبیخ کرده ملامت کنم و بر تو عیب بگیرم بلکه می خواهم خداوند آنچه که از رای و نظر تو فوت شده است جبران و تدارک نماید و به سوی تو آنچه را که از دین دور شده و از دست رفته به تو بر گرداند.
آری فرمایش خداوند متعال را به خاطر آورم که در کتابش می فرماید و «تذکر و پند بده که تذکار مومنین را نفع می رساند. » (55 / ذاریات) تو از سر گذشت اقران و همسالان پیشین خود که گذشته اند غافل مانده ای و بعد از آنان مانند شاخ شکسته ای تنها باقی مانده ای.
بنگر آیا آنها به مثل آنچه تو به آن مبتلی شده ای، ابتلی نکرده اند؟ آیا آنها در آنچه تو درگیر شده درگیر نشدند؟ آیا می پنداری که تو چیزی را متذکر هستی که آنها به آن عمل می کرده اند و تو چیزی را می دانی که آنها نمی دانستند؛ تو در جامعه دارای منزلت شدی و در سینه مردم دارای موقعیت گردیدی و آنان مکلف به تبعیت تو شدند، آنها به نظر تو اقتدا می کنند و بر اساس دیدگاه تو عمل می کنند، اگر چیزی را حلال کنی آنها نیز آن را حلال می دادند و اگر به حرمت چیزی فتوی دهی آنان نیز به حرمت آن معتقد می شوند، بهر حال در جامعه برو و بیائی پیدا کرده ای و بدان که این امور به خاطر شخص تو نیست.
ریشه این اقبال مردم به تو و به آنچه که از تو بهرمندی این است که اولاً عالمان صالح و وارسته از جامعه رفت بر بسته اند و ثانیاً هم تو و هو آنان مبتلی به جهالت واقعی گردیده اند، مسئله واقعی حسّب ریاست است و طمع رسیدن به دنیا در نهان تو و آنان است که این مرید بازی را سازمان داده است.
آیا وقت آن نرسیده که به خود برگردی و به نقطه های کور و جهالتهای انبوه خود و غرورها و نمّره شدنهای موجود در خود واقف شوی، از سوی دیگر آیا به فتنه و بلاهای موجود در مردم نمی نگری ؟!! تو آنان را مبتلی نمودی و با فتنه انگیزی از جانب تو در پرتو آنچه که دیدند از کسب و کار خود منصرف شدند (و گول معلومات ظاهری تو را خورده) و نفوسشان اشتیاق پیدا کرد که به آن مرتبه ای از علم برسند که تو رسیدی و یا اینکه به ادراک آن نائل وند که تو نائل شدی و نتیجه این همه این شد که در دریای ژرفی از گمراهی در غلطیدند که عمق آن قابل ادراک نیست، و به بلائی مبتلا گردیدند که اندازه آن قابل تقدیر نیست، در این شرائط این خداست که برای ما و تو و او تنها کسی است که باید به کمک گرفته شود.
(حال اگر به دنبال نجات هستی) باید از تمام موقعیت و امکانات ناروای خویش روی برگردانی تا این توان را پیدا کنی که به «صالحین » ملحق گردی، همان کسانیکه کهنه جامه زاهدانه خویش بدرود حیات گفته و به قبر شدند در حالیکه پشتشان به شکمتان به خاطر نهایت زهد و دوری از تن پروری و زیاده روی چسبیده بود. آری بین آنان و خدایشان هیچ حجاب و پرده ای وجود نداشت دنیا آنها را نفریفت و به وسیله دنیا نیز به فتنه گری مشغول نبودند.
برای وصول به کمالات بلند انسانی دارای زینت بودند و در پی آن دارای طلب شدند و در نتیجه چیزی درنگ نکردند که به آنچه می خواستند رسیدند، پس اگر دنیا به این درجه از افتضاح و بدبختی به وسیله امثال تو می رسد با این سنّی که از تو گذشته و دیگر پیرمرد شده ای و با توجه به رسوخ علم تو و اینکه دیگر اجلت نیز فرا رسیده است، پس چگونه جوان سالان جان سالم به در بردند در حالیکه بهره ای از علم هم ندارند و رای و دیدگاهشان ضعیف بوده و عقل و قوه تشخیصشان دچار فساد گریده است «انا لله و انا الیه راجعون ».
به چه کسی باید تکیه کرده و به کجا باید پناه آورد ؟!! و آرزوی برگشت نزد چه کسی است؟ ما شدت غم و نگرانی خود را و آنچه در مورد تو شاهدیم به سوی خداوند شکایت می بریم و مصیبتهای خود را که از ناحیه تو عاید می شود به حساب خداوند می گذاریم !! نیک بنگر در برابر کسیکه تو را با تفننهای خود چه در حال کودکی چه در حال بزرگی تو را تغذیه نموده است؟
چگونه شکرگذار هستی و برای کسی که به وسیله دینش تو را در میان مردم زیبا قرارداده است چگونه اورا تعظیم می داری؟ و چگونه از پوششی که خداوند با آن تو را در میان مردم پوشانیده است، صیانت نموده ای؟ و چگونه است نزدیکی و دوری تو از کسیکه امر نموده تا به او نزدیک باشی و در مقابلش خود را ذلیل بدانی ؟!
تو را چه شده که از خواب خرگوشی بیدار نمی شوی و از لغزشهایت توبه نمی کنی؛ چرا نمی گوئی: سوگند به خداوند من حتی به یک کار که باعث احیای دین او و یا از بین رفتن باطل گردد برای خدا قیام نکردم.
آیا این از شکر کسی که از تو مسئولیت به بار کشیدند بار تبلیغ را مسئلت داشت، چقدر می ترسم از اینکه تو مصداق این قول حضرت ربوبی درکتابش باشی که نماز را ضایع کردند و شهوتها و تمایلات نفسانی را تبعیت نموده اند پس به زودی به ندای اعمالشان به گمراهی مطلقی دچار خواهند شد (59 / مریم) خداوند کتاب خدا را بر دوش تو نهاد و عملش را به تو ودیعه سپرد ولی آن را ضایع نمودی !! اما ما خداوند را سپاس می گذاریم که از آنچه تو را بدان مبتلی نموده است، عافیت بخشید.
منبع :
بحارالانوار ، ج 75 ، ص 131
کلیدواژه ها: