سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته و سلام علی شیوخ الصالحین.

هر روز که میگذره یاد و خاطره شیخا و دوستان بیشتر تو ذهن من تداعی میشه اما دلتنگی شیخابدجور برای من عذاب آور شده. دوستانی که هرچقدر کنارشون بشینی سیر نمیشی و ... خلاصه از این جور حرفا.اگر تمامی دانشگاه ها را بگردی صمیمی تر از شیخا در دوران دانشجویییشون نخواهی یافت.(البته نمکی ها هم به نوبه خود...) البته الان هم خدا را شکر رابطه و صمیمت شیخا هر روز بهتر از دیروز است.از تمامی خاطراتی که با هم داریم اون اردوهای شاندیز که با هم رفتیم و خراب شدیم رو سر صادق بادوست و مزاحم خانوادش شدیم( به جز من چون وجودم همیشه رحمته) واقعا منحصر به فرد بود. خیلی حال داد. هروقت که   یاد شیخ مصطفی  میفتم اون صدای آبدولیا چاگی مدیر تو گوشام طنین انداز میشه. وقتی آزمون دکتری را دادم و نتیجه را دیدم به خصوص تست های استعداد تحصیلی با خودم گفتم و میگم محسن عجب گفتی تو شاندیز: همتون باهوشید همتون باهوشید.... یادتونه خواهرزاده های صادق چه جوری دنبالمون می دویدند... انگار صحنه قیامت بود و حسابرسی....(تصویر برگزیده وبلاگمون : ورود شیخا به شاندیز(ابرده)-اردوی اول)

خلاصه چندروز پیش از مدرسه وقتی امتحان تموم شد داشتم میرفتم خونه یکی از دانش آموزا که مسیرش با هام یکی بود را سوار کردم برسونمش. گفت آقا میشه از کنار باغمون رد بشیم. گفتم چشم. وقتی رفتیم از کنار باغ با اون دستان لطیفش چند عدد گیلاس چید و با ذوق و شوقی گفت آقا میل کنید.برای اینکه دستش را کوتاه نکنم خوردم اما به شدت یاد باغ صادق و شیخا و شاندیز افتادم و با خود میگم بی شیخا هرگز.... 
انشالله خدا قسمت کنه و امام رئوف بطلبند بریم مشهد. بعد از زیارات انشالله بریم شاندیز و دوباره صادق و خانوادش را خوشحال کنیم. گل تقدیم شما


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 92/2/23 ساعت 9:38 عصر
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 95 بار
بازدید دیروز 175 بار
مجموع بازدیدها 1671913 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا