![]() |
||
مرحوم حجتالاسلام میرزا تقی زرگری (قدس سره) به خاطر انسی که با عاشق دلسوخته و عارف صاحبدل مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی (رحمت الله) داشتند حالات و روحیات آن مرحوم را به روشنی به تصویر میکشیدند. روزی تعریف کردند: حاج ملا آقا جان در سفری به عتبات، با سر و وضعی بسیار آشفته و با پای برهنه و بسیار بیدلانه طی طریق میکردهاست. در اثنای راه به دشت همواری میرسد و همین که میخواهد از کنار جالیزی عبور کند، دهقان سالخورده عربی که سرگرم آبیاری بوده و به او نهیب میزند که: تو کیستی و با این سر و وضع در اینجا چه میکنی؟ ! میگوید: من عاشق و دلباخته مولایم حسین بن علی (علیه السلام) هستم و بیدلانه به زیارت او میروم .دهقان سالخورده با شنیدن پاسخ حاج ملا آقاجان ، بیل خود را بر میدارد و به او میگوید: ادعای بزرگی کردی! باید ثابت کنی که عاشقی! میپرسد: چگونه؟! میگوید: در میان عاشق و معشوق حجاب و فاصلهای نیست. از همین جا که ایستادهای به محبوب خود سلام کن اگر جواب سلامت را دادند که هیچ و گرنه با همین بیل ادبت خواهم کرد! حاج ملا آقاجان لحظاتی به فکر فرو میرود و برای آنکه طرف را بیازماید به او میگوید: تو که این پیشنهاد را به من میکنی، این آمادگی را در خود میبینی؟ !مرد عرب جواب میدهد: من که ادعایی نکردهام تا آن را ثابت کنم، تو باید ادعای خود را ثابت کنی نه من! که: البینه علی المدعی، ولی با این وجود سلامی میکنم، شاید جواب سلام مرا دادند !و بعد تیمم میکند و رو به قبله میایستد و میگوید: السلام علیک یا ابا عبدالله ! السلام علیک یا ابا عبدالله! بابی انت و امی یا مولای! حاج ملا آقاجان میگوید که من جواب سلام خود را نشنیدم ولی آن پیر مرد عرب که شکسته دلی مرا دید با لحنی نصیحت آمیز به من گفت:
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 92/1/16 ساعت 10:20 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |