- یکشنبه 12 شهریور 1391:
حاج وحید و بچه ها که ارشد رو مرکز کشور قبول شدن (اصفهان و تهران و قم)، پیامک زدیم: آقا بیاین حالا که همه جمعن مرکز، یه پارتی بگیریم دور هم! تازه به همراه قرص و موسیقی و... البته این اضافات پیشنهاد آقا وحید بود که بنده خب پذیرفتم، یعنی راستش تقیه کردم! (توضیحش+پیازداغ اینجاس!)
- شنبه 25 شهریور 1391:
پیامک دادم: میگم وحید پارتی هرهفته جمعه ها با حسین، نماز جمعه با نماز اضافه (همون نون اضافه)! اونم به سادگی قبول کرد و گفت مخلفاتش رو شب جمعه تدارک ببینیم اینجوری نماز جمعه بیشتر حال میده. ما بازم گفتیم باشه!!!
- جمعه 14 مهر 1391:
قرارمون شد ساعت یازده و سی دقیقه، درب جنوبی دانشگاه تهران... و نماز جمعه ای به امامت آیت الله خاتمی...
و اینطوری بود که وحید توسط ما اغفال شد...
پ. ن 1: کلاً شوخی بود. هیچ برداشتی رو جدی نگیرید.
پ. ن 2: جای شما خالی امروز ناهار مهمون حاج وحید بودیم، دو دوست قدیمی رو بعد از مدتها دیدیم.
کلیدواژه ها: