سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

دیشب رفته بودم خرید یه صحنه ای رو دیدم که خیلی واقعاً درد آور بود.

در حین خرید یه زن و مرد وارد اون جا شدن سه تا بچه داشتن یکی از بچه هاشون بزرگ تر از بقیه بود حدود 10 سال داشت. از همون اول نظرمو به خودشون جلب کرده بودن. از حرکتاشون فهمیدم همشون لال ند به جز همون بچه ی ده سالشون.

می خواستند برای ماه رمضون وسایل بخرند از حرکاتشون فهمیدم پولشون خیلی کمه. خیلی سخت بود برنج برداشته بودند وقتی قیمتشو پرسیدن خانومه رو به شوهرش کرد و دستشو گذاشت رو دهنش. بعد شوهرش برنجاشو گذاشت سرجاش. برام خیلی سخت بود که دیشب این اتفاق جلوی چشای من افتاد. اون لحظه دوست داشتم هیچ وقت روی زمین نبودم. ادامه ی ماجرای دیشبم خیلی تلخ تره. وقتی رفتند که پول وسایلشونو بدن فروشنده فروشگاه دسش اومده بود ماجرا از چه قراره. اون بیچاره هم چهرش سرخ شده بود. وقتی خواستند برن بیرون فروشنده گفت اشکال نداره برنج بردارین هرچی که پول بدین خوبه. تا اینو گفت. زن و شوهره و بچه هاش داشتند بال بال میزدند از خوشحالی. مرده اینقده تشکر می کرد که بی حساب بود. فروشنده متوجه حرکاتشون نمیشد پسره 10 سالشون براش ترجمه می کرد. آخرش مرده یه حرفیو هی می گفت بچش ولی ترجمه نمی کرد. تا سه بار هی تکرار کرد. آخرش بچه گفت ما 6نفریم که 5 تامون لالیم فقط من می تونم صحبت کنم اون بچه اینقدر سختش بود اون لحظه که این حرفو بزنه وقتی که گفت دیگه از خجالت نگاه هیچکی نکرد.

این واقعه رو هیچ وقت فراموش نمیکنم به خصوص نگاه های معصومانه ی اون بچه رو.

ماه رمضان نزدیکه هواسمون به نیازمندا و فقرا باشه که واقعا بیش از پیش به کمک نیازمندند

 

 

 


کلیدواژه ها:
:: به تاریخ چهارشنبه 91/4/28 ساعت 8:58 عصر
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 117 بار
بازدید دیروز 82 بار
مجموع بازدیدها 1660682 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا