![]() |
||
ثانیه های حضورم در مدینه یکی پس از دیگری در حال سپری شدنند و من همچنان در پی آنم که خودم را بیابم، به این سو و آن سو میزنم، می روم، می آیم، می گریم، می خندم، سلام می دهم، خداحافظی می کنم و باز نرفته برمیگردم، یا رسول الله، ای پیامبر خوبی ها، فقط به این امید آمده ام که اجابتم نمایید، ای بهترین خلق، ای ختم رسل، یاد می آورم زمان حیاتت را که اگر گنه کاری به سویت می شتافت چه برخوردی با وی می کردید، امیدش می دادید و برایش دعا می کردید، با آغوش باز می پذیرفتیدش، و شاید نوازشش می کردید... ای نبیّ خدا، ای خدای خُلق حَسن، ای دارای خلق عظیم، نوازشی بنما، فقیر را، گرفتار را، این بنده ی گنه کار را بپذیر، و برایش دعا کن...
کلیدواژه ها:
خاطره(55)|
:: به تاریخ یکشنبه 91/4/4 ساعت 4:0 صبح
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |