گفتن از شأن تو چه دشوار است
«اهل بیت نبوّتی» آقا
«مهبط الوحی» و «معدن الرحمه»
تو تمام کرامتی آقا
عادت و خلق و خویتان احسان
«أمرُکُم رشد» و حرفتان نور است
من چه گویم که «شأنکم حقٌ»
ذهن من از مقامتان دور است
خط به خط جامعه کبیره تویی
چه نیازی به وصف من داری؟
صلب تو نور و نسل تو نور است
فوق نوری فراتری، آری
تو ز قوم و قبیله ی آبی
و مبرّا زِ عیب و ایرادی
نامت آیینه را زِ رو برده
یا علیّ النّقی و یا هادی
آمدی تیرگی فراری شد
قمرانه به شهر می تابی
و سیاهی تو را نمی فهمد
خارج از فهمِ کرم شب تابی
دشمنت هرچه گفت باکی نیست
تو نقی، پاک، مثل بارانی
چشم شاهین و جغد و کرکس کور
تا همیشه همای یزدانی
«متوکل» امام این قوم است
همشان مثل «معتز» و «واثِق»
با دهان قصد نورتان دارند!
نورکم حق و کلُّهم زاهِق ...
با تشکر از:
nokar67.blogfa.com