خدایا زبانم قاصر است از وصف خوبی ها و مهربانی هایش.درددل همه را گوش می کرد اما معلوم نبود خودش کجا درددل می کرد. دلش هزاران بار می شکست اما احساس می کردی که هنوز هم شکستن بلد نیست. در اوج سختی ها و مشکلات دوستانش آنها را به جای این که ترک کند درک می کرد. در رفاقت با دوستانش و بنده کم نگذاشت اما کم برداشت تا رفقایش کم نیاورند.برای اولین بار که او را می دیدی نور چهره اش چشمانت را میزد.آنچنان که نیاز به عینک آفتابی را احساس می کردی. گفتارش حکیمانه و سخنانش از سر خیرخواهی بود.زبان اصلیش ترکی،متون اصیل درسیش عربی،و به زبان فارسی صحبت می کرد.روح بسیار لطیفی داشت. یک بار هم کسی ندید که از سرتندی و خشونت با کسی صحبت کند.درمطالعه و تحقیق پشت کار فراوانی داشت. برروی یک شانه اش بار مسئولیت ستاد اقامه نماز و بر دوش دیگرش مسئولیت های مربوطه در بسیج دانشجویی.در نمازش شوق پرواز به سوی حق تعالی را واقعا می دیدی،(خداوکیلی بدون اغراق میگم)تواضع و فروتنی او در مقابل بزرگ تر و کوچک تر از خودش همه را به شگفت وا می داشت.زمانی که به شهرستان می رفت چندروزی غلظت و PH عرفان اطاق و خوابگاه پایین میومد. غذایش بسیار ساده بود و بر سر سفره همنشین فقرا ونیازمندان بود و در غذا خوردن با مستمندان شریک می شد تا شکم گرسنگان را سیر کند وشادی را در چهره و لبخند را بر لب مستمندان و نیازمندان بر سر سفره ببیند.عاشق درجه یک امام زمان(عج) بود. از افتخارات دوران دانشجوئیش همین بس که جناب آقای..... که از رفقای بسیار صمیمی او بود و او را داداش احمد خطاب می کرد را به راه راست هدایت کرد. از رتبه های برتر کنکور کارشناسی ارشد و افتخارات دانشکده بود. شیخ احمد محمدیان هم اکنون در خارج از کشور(قم)مشغول تحصیلات تکمیلی است.هرکجا که هست انشاءالله در سلامت باشد.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 91/2/25 ساعت 9:32 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |