سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث

در آغاز سرما خود را از آن بپایید و در پایانش بدان روى نمایید که سرما با تن‏ها آن مى‏کند که با درختان . آغازش مى‏سوزاند و پایانش برگ مى‏رویاند . [نهج البلاغه]

وبلاگ رضویّون


رفقا در فضای مجازی
وب سایت مذهبی، فرهنگی، آموزشی میثاق
عشق مشعلدار
حقوق جزا و جرم شناسی
رایة الهدی
دارالقرآن الکریم فولادشهر
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
پاسخ به پرسشهای رایانه ای


کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهددرباره ماتماس با ماخبرخوانپیام رسانعناوین وبلاگصفحه اصلی

چرا فلسطین؟

خواستم درباره فلسطین و روز قدس بنویسم دیدم وحید بهتر نوشته برید اونجا بخونید:

چرا فلسطین؟؟؟

این مطلبم جالبه بازخوانی بشه. هرچند جدید نیست ولی نگاه خوبی میده. نوشته ی آقای رضا امیرخانی. همون که تو دانشکده هم پخشش کردیم:

فلسطین و لبنان به ما چه دخلی دارد؟!


کلیدواژه ها: فلسطین(1)| روز قدس(1)|
:: به تاریخ جمعه 91/5/27 ساعت 3:37 عصر

کدام ابن ملجم؟

یمن به دست امیرمؤمنان علی علیه السلام مسلمان شد. طبیعی است که هنگامی که حکومت به ایشان برسد یمنی ها از آن استقبال کنند... و همین طور هم شد.
هنگامی که حضرت بر مسند حکومت تکیه زد، نامه ای به والی یمن فرستاد و در آن ضمن ابقای او و توصیه ای چند در باب حکومت، از وی خواست ده نفر از اهل یمن را که از عقلا، فصحا، معتمدین، اهل فهم و شجاعت، خداشناس، عالم به دین و خوش فکر باشند، برای یاری در حکومت، نزد ایشان بفرستد.
والی یمن امر حضرت را اطاعت کرده، نامه را برای اهل یمن خواند و فرمان حضرت را با آنان در میان گذاشت. آنان پس از شنیدن نامه ی حضرت بیعت کردند  و آن گاه از میان آنان صد نفر، و از آن میان هفتاد نفر، سپس سی نفر و نهایتاً از آن سی نفر، ده نفر را برگزید، و آن ده نفر برگزیده ی مسلمانان اهل یمن، به سوی مقر حکومت حضرت علی علیه السلام حرکت کردند.
هنگامی که بر حضرت وارد شدند سلام کردند و خلافت را به ایشان تبریک گفتند. حضرت سلامشان را پاسخ داد و به ایشان خوشامد گفت. آن گاه یکی از آن ها جلو آمد و شروع به سخنانی کرد: «السَّلامُ عَلَیکَ أَیُّها الإِمامُ العادِلُ وَ البَدرُ التَّمامُ وَ اللَّیثُ الهُمامُ... أَشهَدُ أَنَّکَ أَمیرُالمُؤمِنینَ صِدقاً وَ حَقّاً...» و عقیده ی خود را در برحق بودن حضرت در جایگاه خلافت ارائه کرد و از خلافت حضرت اظهار شادمانی نمود... و سپس با اشعاری در وصف حضرت امیر علیه السلام به سخنان خود پایان داد.
حضرت، سخنان او را نیکو شمرد و پرسید: «نامت چیست؟» پاسخ داد: «عبد الرحمن.» حضرت سؤال کرد: «پسر کیستی؟» پاسخ داد: «پسر ملجم مرادی.» حضرت این بار با تعجب پرسید: «مرادی تو هستی؟!» عرض کرد: «بله یا امیرالمؤمنین!» حضرت فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم...» و حضرت پیاپی به او می نگریست و دست بر دست می زد و استرجاع می نمود. ابن ملجم از دلیل واکنش اینچنینی حضرت پرسید. حضرت به او فرمود: «به خدا سوگند تو قاتل منی!» ابن ملجم گفت: «ای امیر مؤمنان! به خدا قسم تو از هر آن چه خورشید بر آن طلوع کرده نزد من دوست داشتنی تری. ولی حال که چنین است مرا به جایی دور از خود تبعید کن، یا مرا بکش.» حضرت فرمود: «نمی توانم کسی را قبل از آن که مرا بکشد قصاص کنم. هر وقت همراهانت قصد برگشتن داشتند با آن ها برگرد.» ...اما هنگام بازگشتِ آن ها، ابن ملجم مریض شد و نتوانست با آن ها بازگردد، و در همان جا ماند تا...
.
.
.
راستی داستان زندگی چیست که آن یک علیِ تاریخ را باید چنین ابن ملجمی به شهادت برساند؟... ابن ملجم مسلمان نبود؟... عالم به دین نبود؟... علی علیه السلام را دوست نمی داشت؟... وجود حضرت را درک نکرده بود؟... راستی... داستان چیست؟
اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین...

پ. ن 1: این نوشته خلاصه ای بود از ماجرا. قسمتی از آن را در اینجا بخوانید.
پ. ن 2: در این مورد بشنوید از استاد پناهیان: کیفیت پایین (670KB) - کیفیت بالا (4MB)
پ. ن 3: منبع: بحار الانوار (چاپ بیروت، ج42، ص261)


:: به تاریخ چهارشنبه 91/5/18 ساعت 5:2 عصر

بخش تصویر برگزیده به وبلاگ اضافه شد(ستون سمت چپ). اگه از دوران دانشجویی مشهد عکسی دارید که فکر میکنید جالبه آپلود کنید و آدرسش رو برام بفرستید تا بذارمش رو وبلاگ. برای شروع، عکس رفیق عزیزمونو گذاشتم: مجتبی. ماه رمضون پارسال بود که خبر... برای شادی روحش صلوات.

مجتبی رودی


کلیدواژه ها: برای مجتبی(4)|
:: به تاریخ سه شنبه 91/5/10 ساعت 6:7 عصر

ایزد در بیابانت دهد باز

در میان بنی اسرائیل قحطی شدیدی رخ داد که سال های متوالی به طول انجامید. روزی زنی را لقمه ای نان به دست آمد. آن را به دهان برده بود که ناگاه سائلی صدا زد: «ای بنده ی خدا! گرسنه ام.» زن گفت: «آیا در چنین زمانی صدقه دهم؟!»... فوراً آن را از دهان بیرون کرد و به سائل بخشید...
و زن را پسرکی بود...
روزی پسرک مشغول جمع آوری هیزم در صحرا بود. ناگهان گرگی حمله کرد و او را به دندان گرفته گریخت، زن بانگ برآورد و به دنبال گرگ دوید... خداوند تبارک و تعالی در دم جبرئیل - علیه السلام - را به یاری زن فرستاد. جبرئیل کودک را از دهان گرگ خارج کرده به زن بازگرداند. آن گاه به زن فرمود: «ای بنده ی خدا! آیا راضی شدی به لقمه ای در برابر لقمه ای؟»...

وسائل الشیعة، ج9، ص380

وَ عَنِ الحُسَینِ بنِ أَحمَدَ عَن اَبیهِ عَن مُحَمَّدِ بنِ أَحمَدَ عَن إِبراهیمَ بنِ هاشِمٍ عَن مُوسَى بنِ أَبی الحَسَنِ عَن أَبی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام قالَ:
ظَهَرَ فی بَنی إِسرائیلَ قَحطٌ شَدیدٌ سِنینَ مُتَواتِرَةً. وَ کانَ عِندَ امرَاَةٍ لُقمَةٌ مِن خُبزٍ. فَوَضَعَتهُ فی فَمِها لِتَأکُلَهُ، فَنادَى السّائِلُ: «یا أَمَةَ اللَّهِ! الجُوعُ.» فَقالَتِ المَرأَةُ: «أَتَصَدَّقُ فی مِثلِ هذا الزَّمانِ؟!» فَاَخرَجَتها مِن فیها وَ دَفَعَتها إِلَى السّائِلِ. وَ کانَ لَها وَلَدٌ صَغیرٌ یَحتَطِبُ فی الصَّحراءِ، فَجاءَ الذِّئبُ فَحَمَلَهُ. فَوَقَعَتِ الصَّیحَةُ، فَعَدَتِ الأُمُّ فی أَثَرِ الذِّئبِ. فَبَعَثَ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالَى جَبرَئیلَ -علیه السلام- فَاَخرَجَ الغُلامَ مِن فَمِ الذِّئبِ فَدَفَعَهُ إِلَى أُمِّهِ. فَقالَ لَها جَبرَئیلُ -علیه السلام-: «یا أَمَةَ اللَّهِ! أَ رَضیتِ لُقمَةً بِلُقمَةٍ؟»

پ. ن: این روایت رو به صورت خوشنویسی شده تو بخش «دار الکتابه»ی نمایشگاه قرآن امسال دیدم. جای شما خالی داشتیم با مصطفی میخوندیم و لذت میبردیم. گفتم اینجا بذارم شما هم ببینید حتماً خوشتون میاد.


:: به تاریخ دوشنبه 91/5/9 ساعت 12:34 صبح

خدا! مهمون نمیخوای؟

- صابخونه! مهمون نمیخوای؟
- کیه؟...

.

.

.

کیه؟...
.
.
.
- انا الذى‏ على‏ سیده اجترى‏، انا الذى‏ عصیت جبار السماء... انا الذی... انا الذی... بازم بگم؟*

*کسی که در برابر آقایش گستاخی کرده... کسی که خداوند آسمان را نافرمانی کرده... (فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی)


:: به تاریخ شنبه 91/4/31 ساعت 8:33 عصر

مادر... لباس نو

بچه که بودیم همیشه وقتی میخواستیم بریم مهمونی از مامان لباس تمیز و قشنگ میخواستیم. مامان هم یه لباس خوب و آبرومند جلومون میذاشت و آمادمون میکرد برای مهمونی. شاید برای هیچکس به اندازه ی مادر مهم نباشه تمیز و پاکیزه بودن فرزندش، اونم وقتی که آدم میخواد به یه مهمونی مهم با میزبان خیلی محترمی بره. حالا که میخوایم بریم مهمونیِ خدا چه کار کنیم؟...

یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون (البقرة: 183)
اى کسانى که ایمان آورده‌اید، روزه داشتن بر شما مقرر شد، همچنان که بر کسانى که پیش از شما بوده‌اند مقرر شده بود، تا باتقوا شوید.

یا فاطمه ی زهرا (س)...

ای حضرت مادر...

عنایتی کنید و لباسی نو بر تن ما بپوشانید

وَ لِباسُ التَّقوى ذلِکَ خَیرٌ (اعراف: 26)

ای دختر رسول مهربانی(ص) تمنای ما را بپذیرید...

.

.

.

اما...

اما لطف کنید و از همان پشت در...

روی ظاهر شدن در جلو چشمانتان را ندارم...


:: به تاریخ جمعه 91/4/30 ساعت 1:30 عصر

شیخا

حتماً ذهن خیلی از شما مشغول شده که اصلاً شیخ یعنی چی؟ و چرا به ما شیخ میگن؟! و هزاران هزار «چرا»ی دیگه!!!...
اون طور که بین مردم مشهوره، شیخ به کسی میگن که سنش زیاد باشه (این معنا که به ما نمیخوره؛ چون ما جوون جوونیم!)، بعضیا هم به روحانیا شیخ میگن (این معنا البته قابل بحثه!!!). اما ببینیم دقیقاً - که نه، تا اون جا که به ما! مربوط میشه - معنی شیخ چیه:
در کتاب «قاموس قرآن» اومده: «به قولى از چهل سالگى و به قولى از پنجاه و به قولى از پنجاه و یک تا آخر عمر است و به قولى تا هشتاد است.» (ج4، ص94)
تو «مفردات» راغب اصفهانی هم آمده: «و قد یُعَبَّرُ به فیما بینَنا عمّن یُکَثَّرُ علمَه، لما کان من شأن الشَّیخِ أن یکثر تجاربه و معارفه.» (ص469) یعنی: در میان ما از کسی که علمش را زیاد کرده است به «شیخ» تعبیر می شود، چنانچه از شؤون شیخ این است که تجربه و شناختش زیاد باشد.
یعنی کسی که در راه علم سنّش زیاد شده.

مطلب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» هم خیلی جالبه: «یُطلِق على مَن کان مُسنّا و له وِقارٌ عند أهله أو قومه. و یدلّ على هذا القید: استعماله بمعنى الرئیس و المعلّم. و یدلّ على ذلک أیضا: استعماله فی القرآن الکریم فی الموارد الّتی یُلاحِظ فیها هذا القید، أی الوقار و الشخصیّة.» (ج6، ص162) یعنی: به کسی اطلاق می شود که مسن، باوقار و بزرگ است، حتی در نزد خانواده و قومش، و این که این لفظ برای رئیس و معلم استفاده می شود، و نیز استعمال آن در قرآن در مواردی که وقار و شخصیت فرد، مورد نظر است، دلیل بر همین معنی است.
اما...
اما استعمال شیخ در قرآن کریم:
یا وَیلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجوزٌ وَ هذا بَعلی شَیخاً (هود:72)
قالوا یا أَیُّها العَزیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیخاً کَبِیراً (یوسف:78)
لا نَسقی حَتّى یُصدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبونا شَیخٌ کَبیرٌ (قصص:23)
ثُمَّ لِتَبلُغوا أَشُدَّکُم ثُمَّ لِتَکونوا شُیوخاً (غافر:67)
آیه ی اول منظورش حضرت ابراهیم، دومی حضرت یعقوب و سومی حضرت شعیب علیهم السلامه، چهارمی هم منظور، انتها و کمال زندگی انسانه. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص162) یکی از دوستان میگفت «آیه ی چهارم یعنی هدف از آفرینش انسان اینه که شیخ بشه!» و اشاره می کرد به ما خب!!!
نکته ی دیگه این که همونطور که مشاهده میفرمایین این کلمه در قرآن کریم 4 بار به کار رفته. حالا شما بگردین ارتباطش رو با تعداد ما بیابین! اعجاز عددیه دیگه، چه کنیم...
این بود معنای شیخ...

پ. ن: این مطلب، گزینشی بود از معنای شیخ. برای توضیحات بیشتر رجوع کنید به منابع لغت عمومی و اختصاصی. ضمناً همینطور که کتاب لغت رو جستجو میفرمایید ما 16نفر رو در ذهن مرور کنید!!!


:: به تاریخ یکشنبه 91/4/25 ساعت 9:49 عصر

چه کند می گذرد لحظه های دور از تو

چه کند می گذرد لحظه های دور از تو
نمی کنند مگر لحظــــــه ها عبور از تو
هزار پنجره در هر گذر گشوده شده است
به شوق دیدن یک لحظه ی حضــــــور از تو  
خوش آن دمی که بیــــــــاید خبر که آمده ای
خوش آن شبی که شود شهر غرق نور از تو
زمانه با تو چه شیرین، زمانه بی تو چه تلخ
مگر بیایی و افتد به دهر شـــــــــــــــور از تو
مرا به صبر نصیحت مکن که نتوانــــــــم
که زنده باشم و باشم دمی صبور از تو
تو چشم مایی و ما را جز این دعایی نیست
که چشم بد همه جا باد کــــــــور و دور از تو

غلامعلی حداد عادل


کلیدواژه ها: انتظار(16)|
:: به تاریخ جمعه 91/4/23 ساعت 11:43 صبح

ما و سرهنگ

یکی از همسفرای با صفا و دوست داشتنی ما سه نفر، یه سروان نیرو انتظامی بود به نام «علی». البته بین بچه ها معروف بود به «سرهنگ»! خیلی دل صافی داشت. تو علی آباد استان گلستان مشغول بود. یه بار که منتظر جمع شدن بچه ها تو اتوبوس بودیم سر حرف رو باز کردم و ازش در مورد کارش پرسیدم، در مورد این که اونایی که میگیرید چه واکنشی دارن یا چه جور آدمایی هستن، یا وقتی بازداشت میشن بعدش چی میشه و... . صحبت رسید به این که بی حجابایی که میگیرین چه جور آدمایین، چه برخوردی می کنن و...؟ بین چیزایی که گفت یه چیزی برام خیلی مهم بود؛ می گفت اینا خیلیاشون نمی دونن؛ یعنی، بهشون یاد ندادن بد بودن خیلی رفتا را رو. بعد از بازداشت هم، گاهی با معذرتخواهی و اومدن پدر و مادراشون قضیه ختم میشه...
می خوام اینو بگم: درسته که توی این جنگ نرم، خیلی چیزا با دخالت مستقیم دشمن اتفاق میفته اما... اما بعضیا واقعاً بی اطلاعن، آموزش لازم رو ندیدن، چه از طرف خانواده و چه فضای بزرگتری که توش زندگی می کنن، مثل فامیل و محله و دوستان و... ، و قصد فساد ندارن. به نظر من ما نباید به چشم دشمن و کسی که آگاهانه میخواد به ما ضربه بزنه بهشون نگاه کنیم؛ بلکه باید با نگاه دلسوزانه باهاشون برخورد کنیم. باید مردم رو دوست داشته باشیم تا بتونیم کمکشون کنیم.
ببینید قرآن راجع به پیامبرمون چی گفته:

لَقَد جَاءَکُم رَسُولٌ مِّن أَنفُسِکُم عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَّحیم‏ (توبه: 128)
هر آینه پیامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج مى‌دهد بر او گران مى‌آید. سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است.

باید مردممون رو دوست داشته باشیم... باید مردممون رو دوست داشته باشیم...

پ. ن: عکس، مربوطه به سامرا، شعبان المعظم 1432.


:: به تاریخ پنج شنبه 91/4/22 ساعت 12:7 صبح

حاج حسین رضایی

به مناسبت بازگشتِ شیرینِ برادرِ عزیزمون، «حسین»، این 5 تا حدیث رو به ایشون تقدیم می کنم. البته مانعی نداره شماهام استفاده کنید یه وقت سوء برداشت نشه! بفرمایید خواهش می کنم:

امام علی علیه السلام:
وفَرَضَ علَیکمُ حَجَّ بَیتِهِ الحَرامِ الّـذی جَعَلهُ قِبلَـةً للأنـامِ، یَرِدُونَـهُ وُرودَ الأنْعامِ، ویَألَهونَ إلَیهِ وُلوهَ الحَمامِ، وجَعلَهُ سبحانَهُ عَلامةً لِتَواضُعِهِم لِعظَمَتِهِ وإذْعانِهِم لِعزّتِهِ.
خداوند زیارت بیت الحرام خود را که قبله مردمانش قرار داد، بر شما واجب کرد. آنان همانند چارپایان [که بر آب وارد شوند] به آن جا وارد مى شوند و همچون کبوتران [که به آشیانه خود باز مى گردند]مشتاقانه به آن جا روى مى آورند. خداوند آن خانه را نشانه اى براى فروتنى مردمان در برابرعظمت خویش واعترافشان به قدرت و عزّتش قرار داد.
منتخب میزان الحکمة:1376/301

امام زین العابدین علیه السلام:
حِجّوا واعْتَمِروا، تَصِحَّ أجْسامُکُم، وتَتّسِعْ أرْزاقُکُم، ویَصْلُحْ إیمانُکُم، وتُکْفَوا مؤونَةَ النّاسِ ومؤونَةَ عِیالاتِکُم.
حجّ و عمره به جاى آورید تا بدنهایتان سالم بماند و روزیها زیاد شود و ایمانتان استوار گردد و تا هزینه مردم و خانه خود را تأمین کنید.
منتخب میزان الحکمة:1377/303

امام صادق علیه السلام:
وهذا بَیتٌ اسْتَعبَدَ اللّه ُ بهِ خَلقَهُ لیَخْتَبِرَ طاعَتَهُم فی إتْیانِهِ، فحَثَّهُـم على تَعْظیمِـهِ وزیارَتـِهِ، وقـَد جَعلَهُ مَحـلَّ الأنبیاءِ وقِبْلَةً للمُصَلّینَ لَهُ، وهُـو شُعْبَـةٌ مِن رِضْوانِـهِ، وطریـقٌ یـُؤَدّی إلى غُفْـرانِهِ، مَنْصوبٌ على اسْتِـواءِ الکَمـالِ، ومُجْتَمَعِ العَظَمَةِ.
این خانه اى است که خداوند خلق خود را به وسیله آن به پرستش واداشته، تا با حضور در آن، فرمانبرى آنان را بیازماید. از این رو آنها را به بزرگداشت و زیارت آن تشویق فرموده و آن را جایگاه پیامبران و قبله نمازگزارانش کرده است. این خانه، شاخه اى از رضوان و خشنودى خداست و راهى است که به آمرزش او مى انجامد و بر بنیاد کمال، استوار، و مرکز عظمت است.
منتخب میزان الحکمة:1379/303

امام صادق علیه السلام:
ما رأیتُ شَیئا أسْرَعَ غِنىً ولاأنْفى للفَقرِ مِن إدْمانِ حَجِّ هذا البَیتِ.
ندیده ام که چیزى همانند مداومت بر زیارت این خانه چنان سریع توانگرى آورد و فقر را بزداید.
منتخب میزان الحکمة:1384/303

و این حدیث که...

امام باقر علیه السلام:
تَمامُ الحَجِّ لِقاءُ الإمامِ.
تمامیت حجّ به ملاقات کردن با امام است.
منتخب میزان الحکمة:1387/303

خدایا حج کامل روزیمان کن.

پ. ن 1: الله اکبر... این حسین، بود و نبود و رفت و آمدش برکته. نمونش همین احادیثی که الآن یاد گرفتیم.
پ. ن 2: راستی حجّکم مقبول و سعیکم مشکور عزیز دل.


کلیدواژه ها: تبریک(16)| حسین(7)|
:: به تاریخ دوشنبه 91/4/19 ساعت 8:20 عصر
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
رفقا [دات] آی آر
رفقا دات آی آر

امام علی علیه السلام: در گمراهی فرد همین بس که مردم را به چیزی امر کند که خود آن را به جا نمی آورد و از چیزی باز دارد که خود آن را ترک نمی کند.

«رفقا» وبلاگی است دوستانه، برای دور هم نگه داشتن دوستان صمیمیِ قدیمی. باشد که یکدیگر را «تا بهشت» همراهی کنیم... ان شاء الله.

تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

اسلام کوئست

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
موسیقی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز 106 بار
بازدید دیروز 199 بار
مجموع بازدیدها 1660050 بار

تعداد مطالب وبلاگ 300 تا