روزی حضرت علی(ع) می خواستند برای نماز صبح به مسجد بروند. در مسیر به پیرمرد یهودی برخورد کردند که آن پیر مرد به سمت کنیسه خودش می رفت. حضرت وقتی دیدند که این پیرمرد جلوی ایشان است، آهسته رفت و از او پیشی نگرفت تا رسیدند سر دو راهی. از آنجا پیرمرد به سمت کنیسه خودش رفت و حضرت علی(ع)هم به سمت مسجد رفت. تا به مسجد رسید، پیامبر(ص)در رکوع رکعت اول نماز بودند. اقتدا کرد و به نماز رسید تا این که نماز تمام شد. بعد از نماز پیامبر(ص) سؤال کردند: علی کجاست؟ جواب دادند ایشان آخر صف است چون دیرتر رسید. پیامبر(ص)به حضرت علی(ع) فرمودند: علی جان! می دانی امروز چه کردی؟ من در رکوع بودم که جبرئیل امین آمد و دستش را روی شانه من قرار داد و گفت رکوع را طول بده تا علی برسد، به پیرمردی احترام کرده. وقتی که حضرت به پیرمرد یهودی احترام کرده. نماز را طول بده تا علی برسد و اجر و ثوابش کم نشود.به پیران و سالخورده ها احترام کنید. در مجالس اگر پیرمرد یا پیرزنی وارد شد جوان‌ترها جایشان را به آن ها بدهند تا تکیه بدهند. روایت است اگر کسی به بزرگترها احترام کند در زمان سالخوردگی خدا جوان ها را مجبور می کند به او احترام کنند. بعضی ها خیلی بی ادب هستند. به پدر و مادرشان بی حرمتی می کنند. وقتی خدا به خاطر احترام به یک پیرمرد یهودی به حضرت علی(ع)خیر می دهد یا به ما که به پدر و مادرمان احترام می گذاریم خیر نمی دهد؟! این آداب و سنن تعطیل شده است. این بی حرمتی ها خیر و برکت را از زندگی‌ها بیرون می برد. عمرها را کوتاه می کند. نشاط و زندگی را از بین می برد. لذت زندگی کم می شود. وقتی انسان پا روی آداب و سنن الهی بگذارد خیر نخواهد دید. این به تجربه ثابت شده است. روایات و احادیث در این زمینه زیاد است. مغرور نشویم. حواسمان جمع باشد.

*بخش نصایح از بیانات ارزشمند آیت الله جرجانی می باشد.

سلام.در آخرین پنج شنبه سال، روزی که مردم بر سر مزار عزیزان از دست رفته شان می نشینند و .....یادی از دوست عزیز و مغفورمان کنیم و هدیه کنیم به روح آقا مجتبی صلواتی بر محمد و آل محمد.

جهت شادی روح همه کسانی که روزی در بین ما بودند و اکنون فقط یاد و خاطره آن ها زنده است صلوات.

لبخند ملیح تو چه پر معنا بود....

سلام و ادب.

در گذشت نا به هنگام مادر دلسوز و مهربان دوست عزیزم آقا سروش مرتضوی را به خانواده ایشان و همه دوستان تسلیت عرض میکنم و برای سروش عزیزم طول عمر با عزت و صبر جزیل از خداوند منان مسألت دارم.

 واین گونه تقدیم تو میکنم سروش جان:

یک عمر تو زحمتم کشیدی مادر*هرسختی و رنج را تو دیدی مادر
اکنون بهشت به زیر پایت پیداست*رفتی و به خانه ات رسیدی مادر

*آقا سروش از دوستان باصفای بنده و از دانش آموزان بسیار موفق مقطع پیش دانشگاهی دبیرستان علامه جعفری فلاورجان می باشد که بنده مدتیست توفیق همنشینی با ایشون را دارم.
*دوستان شیخ ببخشید قصد آزرده خاطرکردن شما را ندارم. به دلیل معرفی کردن این وبلاگ به دوستانم و نداشتن وبلاگ شخصی اینگونه پیام ها را مجبورم در این وبلاگ بگذارم. انشالله همیشه پیام های شادی دوستان را بذارم.

شادی روح مادر آقا سروش صلوات. 

سلام. فردا(14اسفند)ربع قرن زیستنم بر روی زمین تمام خواهد شد. باخودم که درباره فردا فکر میکنم میگم چه زیبا فرموده است مولانا:

روزها فکر من این است و همه شب سخنم*که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود *به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا *یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم*رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک *چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم *یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد *یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی*یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد*به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم *آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم*تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

و در آغاز بیست و ششمین سال زندگانی جز این نتوانم گفت که:

خاک شد هر که بر این خاک زیست* خاک چه داند که در این خاک کیست
سرانجام که باید در خاک رفت* خوشا آن کس که پاک آمد و پاک رفت.... خوشا آن کس که پاک آمد و پاک رفت.....

خدایا مرا پاک آفریدی، در مدت عمر خود به دست خود ناپاک شدم، مرا آنچنان کن که پاک با خود ببری.

برای همه شما دوستان عزیم آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت دارم. 

نمی دانستم که چندروزیست زمین و آسمان و خلق از وجود پرخیر و برکتت و عطرآگین شدن نفس قرآنی تو محروم است تا این که امروز شنیدم خدا تو را ازمیان بهترین مخلوقاتش برگزید و تو شدی مصداق بارز آیه والی الله المصیر.

درگذشت دوست عزیزم، قاری جوان و بین المللی قرآن کریم مرحوم هادی پیشرو را به همگی دوستان و جامعه قرآنی تسلیت عرض می کنم و برای خانواده ایشان صبرجزیل از خداوند منان خواستارم.

بله شنیدم مدتی پیش آقا هادی پیشرو (درسن بیست سالگی)در مسیر برگشت از دانشگاه به منزل در سانحه تصادف به همراه دوستش به رحمت ایزدی پیوست.از مجموع خاطرات و مسافرت هایی که با ایشون داشتم آنچه که همیشه از همنشینی با ایشان در ذهنم نقش بسته است ادب، معنویت و اخلاق خوش و شوخ طبعی این دوست عزیزم هست. 
ایشان سال قبل به عنوان نخبه قرآنی استان اصفهان معرفی شدند و در دوران تحصیلات راهنمایی به عنوان مبلغ قرآنی به کشور اتریش اعزام شدند.افتخار بنده و بسیاری از دوستان همنشینی با ایشون و استفاده از راهنمایی هایشان در زمینه فعالیت های قرآنیست. خداوند روح ایشان را با ائمه اطهار(ع)همنشین گرداند.

شادی روح دوستانی که مدتیست در بین ما نیستند مرحوم مجتبی رودی و هادی امیری(ازدوستان صمیمی بنده) و هادی پیشرو صلوات بفرستید.

با سلام و احترام حضور تمامی شیخا و دوستان عزیز.

سفر پرخیر و برکت  مدیر محترم شیخا مهندس شیخ محمدرضا مزرعی را به پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی، شهر علم و ادب و ایمان و عشق، اصفهان گرامی می داریم.ورود ایشان به شهر اصفهان مایه سرفرازی و عزت و افتخار تمامی شیخا خصوصا شیوخ اصفهانیست.

با آرزوی سلامتی و سفری خوش

سلام. امشب وقتی گوشی تلفن را برداشتم و شماره آقا محمود را گرفتم انگار خدا دنیا را بهم داده بود ازبس ذوق کردم. خدا را شکر که صدای آقا محمود نجفی جوان را شنیدم. خدا را شکر حالشون بهتر شده بود. ایشون به همگی شما دوستان عزیز سلام رسوندند و از همگی التماس دعا داشتند.
آقای نجفی گفتند آقای رحیمی آقای رحیمی... بله جانم... من فقط منتظرم از اینجا مرخص بشم و برم زیارت امام رضا(ع). فقط میخوام برم زیارت امام رضا(ع)... خوشا به حالت با حالات معنویت.

همگی برای سلامتی هر چه بیشتر آقای نجفی صلوات بفرستید.

با سلام و تحیت .بحمدالله و المنّه کتاب «آموزش قرآن در سیره نبوی» در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی به چاپ رسید. دوستان این کتاب را مطالعه بفرمایید واقعا کتاب جالب و علمی است و حقایقی ناب در مورد قرآن کریم را بر ما روشن می کند. برای استاد رجبی آرزوی طول عمر با عزت و سلامتی دارم.

علاقه مندان در داخل ایران میتوانند با واریز مبلغ هر عنوان کتاب به حساب جاری 0100104899006 نزد بانک صادرات شعبه میدان طبرسی مشهد (کد 290) و ارسال اصل فیش به نشانی بنیاد پژوهشهای اسلامی، کتاب یا کتابهای مورد نظر را درخواست کنند تا به نشانی آنها ارسال شود.

سلام و ادب(و به قول مدیرمون سلام و تربیت). نکته ای عرفانی از جوانی دیدم بسیار برایم آموزنده بود و جالب. درسی مهم به من در زندگیم داد.نه ادعای مذهب دارد و نه.... فقط وجودی با صفا و مومن به درگاه خدا و اخلاقی خوش و با صفادارد.

اول بشنویم از عرفا:یکی از هدیه های انسان برای آخرت خود که از این جهان به ارث می برد کظم غیظ می باشد.آیات قرآن نیز تأکید بسیاری بر کنترل عصبانیت دارد.کظم غیظ یعنی عصبانی نشدن، خشم نکردن برای سالک الی الله یک امر ضروری است. مسأله غضب برای سالک خطرناک است.یکی از عارفان به مقاماتی رسیده است به دلیل صبر در مقابل ناملایمات بوده است.سعی کنیم همدیگر را عصبانی نکنیم.(کتاب پندهای آسمانی صفحه 76)

دوم بشنویم از درس امروز: خودم که درس قرآن و معارف میگم بر اعصابم تسلط کامل ندارم. گاهی زود عصبانی میشم و ز این امر عرفانی و الهی بسیار عقب هستم. امروز کلاس زبان بودم. بچه های کلاس زبانمون خیلی باصفا و صمیمی هستند و در رأس اونها آقا سعید گل. بسیار باصفا و خوشرو و با محبت.
بعد از کلاس دیدم پیامی رو گوشیم اومده که سعید هستم مزاحم وقتتون که نیستم. گفتم بفرمایید. یعنی سعید چه کارمهمی داره؟ یعنی برای کلاس مشکلی پیش اومده. اما وقتی سعید قضیه را بهم گفت درس مهمی به من در زندگی داد. خیلی تحت تأثیر پیامش قرار گرفتم. میخواستم معذرت خواهی بکنم که جلوی شما زود عصبانی شدم  و با همکلاسی تند صحبت کردم. راستش یکباره از کوره در رفتم.من اصلا اهل عصبانی شدن نیستم و به خاطر یک مشکلی حواسم نبود از کوره در رفتم. باور کنید من که کنار سعید نشسته بودم اصلا عصبانیت ایشون را متوجه نشدم. اصلا نفهمیدم ایشون عصبانی شده. از بس ایشون خوشروست.
با خودم  گفتم خوشا به حال این جوون پاک و باصفا که مهم ترین امر دینی یعنی عصبانی نشدن را در وجود خود نهادینه کرده است. چقدر این امر برای یک جوان باید مهم باشد که.......خوشا به حال چنین جوانانی که عرفان الهی در وجودشان نهادینه شده است. خدایا من را همنشین دائمی چنین دوستانی قرار بده.

پی نوشت: قصد جسارت نداشتم. این پست را برای خودم و تشکر از آقا سعید نوشتم. چون من تا به حال عصبانیت مدیر وبلاگ و ابوالفضل و ....(یعنی بقیه شیخا) را ندیدم. اگر هم بوده همش از روی شوخی بوده. خدایا دوستان من را برایم حفظ کن.

یا علی ابن موسی الرضا(ع) کی این ندا را از حرم با صفایت درباره دوست عزیزمون می شنویم؟.....

قلبی شکست و دروبرش را خدا گرفت*نقاره می زنند مریضی شفا گرفت