* ما, آن (قرآن) را در ((شب قدر))نازل کردیم و تو, چه مى دانى ((شب قدر))چیست؟ شب قدر, از هزارماه بهتر است, فرشتگان و ((روح)) در آن شب به اذن پروردگار خود, براى تقدیر هر کارى نازل مى شوند, آن شب انباشته از سلامت و برکت و رحمت, تا طلوع صبح است .*
سلام به دوستای گل خودم بچه ها بیاین از این شب های با عظمت و پر برکت استفاده کنیم حسابون رو با خدا صاف کنیم. البته من که حسابم خیلی تو هم تو همه، باید حساب دار بگیرم ،(من امام رضا (ع) رو واسطه قرار دادم). شما رو نمیدونم.به یاد همدیگه باشیم
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته میشود. وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8 برا همدیگه دعا کنیم. یا حق
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ جمعه 93/4/27 ساعت 4:57 عصر
:: به تاریخ شنبه 93/2/13 ساعت 10:29 صبح
با سلام به دوستای خوب خودم
گفتم یادی از حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی الوانی کنیم دوست خوبمون در حسین آباد که اولین استاد تجویدمونم بود و بسیار دلسوز بچه ها ، از اونایی بود که صد نفرو، روی یه انگشت تاب میداد،یادش بخیر،چند وقت پیش باهاش تماس داشتم ایشون داره هم دانشگاه(دکترا) و هم حوزه رو با هم میخونه و یه جورایی تا فیها خالدونش رفته، امیوارم در هر کجا که هستند موفق و پیروز باشند.
کلیدواژه ها:
مهدی الوانی(1)|
:: به تاریخ یکشنبه 93/1/31 ساعت 10:59 صبح
مژده مژده یافتم،آقا یافتم برای اینکه بتونم این دوست خوبمون (شیخ خوشتیپ مشهدی محمد مالکی) رو پیدا کنم رفتم سراغ عموی محمد که اینجا یعنی طبس خونه دارن دو بار رفتم در خونش ولی ناکام برگشتم تا امروز که دیدم عموی محمد جلو خونشونن خلاصه فرصتو غنیمت دونستمو یه دستی کشیدم البته با موتور سیکلت بودم دستم به جایی نگرفت خلاصه از عمو شماره ی محمدو گرفتم که شماره رو قبلا داشتم و خاموش بود بخاطر همین شماره وحیدو گرفتم،وحید داداش محمد که 80 کیلومتری طبس مشغول کاره زنگ زدم وحید وشماره ی جدید محمدو گرفتم، دوباره تماس گرفتم ولی در دسترس نبود،خلاصه دوباره مزاحم وحید شدم ازش قضیه رو جویا شدم، گفت محمد جایی که مغازه داره تلفن آنتن نمیده و باید 9.30 به بعد تماس بگیری، آقا ساعت 9 صدای محمدو شنیدم، زندس آقا زندس، هنوز نفس میکشید.تازه ماشینم خریده احوالشو جویا شدمو قرار شد بیاد تو وبلاگ اعلام حضور بکنه. تازه اردیبهشت ماه میاد طبس.
کلیدواژه ها:
محمد مالکی(3)|
مسابقه(4)|
:: به تاریخ یکشنبه 93/1/24 ساعت 10:42 عصر
با سلام خدمت دوستان عزیز خودم ، منو که فراموش نکردین هان... انگار همین دیروز، البته دیروز که نه، همین پارسال، البته پارسال که نه، همین 21 ماه پیش بود که من برای شما یادداشت گذاشتم و گفتم که سربازیم افتادم کرمان بله من که با 21 ماه( 21 ماه گفتنش راحته ولی 15330 + 24 ساعته (24 رش برا اینکه سال کبیسه بود)) خدمت دینمو نسبت به این نظام ادا کردم دوره ی بدی هم نبود خیلی چیزا یاد گرفتم با خیلی از آدما آشنا شدم، دوستای دیگه ای پیدا کردم (البت شما جای خود دارید) خلاصه 21ماه خدمت با 21سال خاطره گذشت. و اینجانب در تاریخ 92.11.1 ترخیص شدم،(ترخیص که بودم) خلاصه جای شما پر /الانم که صبا دنبال کارم، بعد از ظهرا بیکارم، عصرم استراحت میکنم که شب بتونم راحت بخوابم، اگه کاری سراغ داشتین حتما خبر کنین، هرگونه کاری پذیرفته می شود. دلم براتون تنگ شده، امیدوارم موفق باشید
کلیدواژه ها:
حسن(6)|
:: به تاریخ چهارشنبه 92/11/9 ساعت 8:28 صبح
با سلام خدمت دوستان عزیز (شیخا) سال نو شما مبارک، امیدوارم سالی نیکو، پر برکت، پربار و با نشاط داشته باشید/از همینجا با رعایت شئونات اسلامی همه ی شما را می بوسم اگر بدی از ما(ما نه من) دیدید باید ببخشید من را حلال کنید. الان که دارم این نوشته را می نویسم نزدیکه اشک از چشمام جاری بشه البته بخاطر سرماخوردگی. خلاصه نوبت شما هم میشه این شتریه که ... حتما همینطور که این نوشته رو می خونید فکرای زیادی با خودتون کردین بله دوستان 05، میگن جای بدی نیست.میگن فقط همین اولش سخت می گیرن. میگن جاییه که واقعا انسان سازه، من مطمئنم که بهترین روزای زندگیم اونجا باشه. سرتون رو درد نمیارم : اینجانب حسن ناظمی در تاریخ 2/2/91 سرباز نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در پادگان آموزشی 05 ارتش جمهوری اسلامی ایران واقع در کرمان خواهم شد،... احترام بگذارید
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/1/10 ساعت 11:15 عصر
:: به تاریخ شنبه 90/7/23 ساعت 8:56 عصر
:: به تاریخ شنبه 90/7/23 ساعت 8:24 عصر
کلیدواژه ها:
عکس(27)|
:: به تاریخ چهارشنبه 90/7/20 ساعت 8:10 صبح
با سلام به همه ی دوستای خوبم به همه عرض تسلیت می گم بابت فوت دوست خوبمون مجتبی واقعا باور کردنی نیست که از میون ما رفته باشه ، وقتی که محمد رضا خبر فوت مجتبی رو به من داد اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که چقدر مرگ نزدیکه ومیتونه ناگهانی واتفاقی باشه چون واقعا باور نمی کردم که برای مجتبی و هم سن های ما این اتفاق بیفته.ولی باید قبول کنیم که این یک واقعییته،اما با اخلاقی که من از مجتبی دیده بودم حتم دارم که خدا یه جای خوب برای مجتبی در نظر گرفته. حالا بچه ها، بیایید هر کسی هر چقدر میتونه،از یک آیه تا ....،به نیت شادی روح مجتبی بخونیم. باشد که خدا روز رستاخیز همه ما را مورد عنایت و لطف خویش قرار دهد....آمین.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 90/6/26 ساعت 10:17 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |