کلیدواژه ها:
عکس(27)|
:: به تاریخ دوشنبه 94/9/23 ساعت 9:12 عصر
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 94/7/25 ساعت 11:44 عصر
می خواهم در این پست مطالبی درباره سخن گفتن ارائه بدم انشالله مفید واقع بشه خداوند درباره سخن گفتن چند دستور کلی داده است، که عمل به آن باعث می شود بنای زندگی بنیان مرصوص شود: 1- می توان به کنترل زبان و نگفتن همه جزئیات زندگی اشاره کرد. خداوند در ابتدای 29 سوره از قرآن، حروف مقطعه را ذکر می کند، که رمزی بین خود و پیامبر است. درمورد معنای این حروف در کتابهای تفاسیر و علوم قرآنی مطالبی ذکر شده، ولی هیچ یک از نظریه پردازان نگفته اند که مراد خداوند همین است و بس. به نظر می رسد شروع سورهها با این حروف برای انسانها دارای یک نکته اخلاقی می باشد، که همان رمزی سخن گفتن در محیط زندگی می باشد، به این معنا که لازم نیست، همه ی مطالب زندگی مان را همه بدانند، البته این با نجوای در مجلس فرق دارد که قرآن از آن نهی کرده و آن را از ناحیه شیطان دانسته است.«مجادله، 10» عدم افشای سرهای خانوادگی در قرآن در سوره نساء آمده است، آنجا که می فرماید: و اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مىکند زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است) (نساء، 35) در اینجا خداوند برای حفظ آبروی این دو زوج دستور می دهد تا داور خانوادگی انتخاب کنند تا مبادا دیگران از رازهای زندگی آنها مطلع شوند. در روایت نیز تاکید شده است، که نباید از رازهای زندگیمان دیگران مطلع باشند. به عنوان مثال: از مفضل بن قیس بن رمانه نقل شده گفت: به حضور اباعبدالله شرفیاب شدم و از وضع زندگیم شکایت کردم و از وی خواستم در حقم دعا کند. گفت: ای کنیز کیسه ای که ابوجعفر آورده را بیار. کیسه را آورد. امام فرمود: داخل این کیسه 400 دینار است، حوائجت را با آن برطرف کن. گفتم: والله نمی خواهم، من آمدم تا برایم دعا کنید.گفت: برایت دعا می کنم ولی احوالت را مردم نفهمند که در نزدشان خوار میشوی. (معرفه الرجال،164) 2- سخن گفتن نیکو در قرآن بسیار سفارش شده است و با الفاظ گوناگون مطرح شده است. الف- با مردم سخن نیکو بگوید، سخنی که باعث جذب شود نه دفع. «بقره، 83» از امام باقر نیز نقل کرده شده که فرمود: به مردم بهترین چیزى را که دوست دارید بشما گفته شود بگوئید زیرا که خداوند مبغوض میدارد کسى را که ناسزا میگوید و نفرین میکند و بر مردم مسلمان طعن میزند و از ناسزا گفتن و شنیدن باک ندارد و در سؤال لجاجت و ستیزه میکند و دوست میدارد کسى را که بردبار و با عفت و پارسا بوده باشد.«بحارالانوار، 65، 152» همچنین نقل شده که مردى خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، آنحضرت فرمود: زبانت را نگهدار. (برای دومین بار) گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، پیامبر فرمود: زبانت را نگهدار، (برای بار سوم) گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، پیامبر فرمود: زبانت را نگهدار. واى بر تو! آیا مردم را جز محصول و نتایج زبانهاى برّنده و نیست کنندهشان، چیز دیگری هست که آنها را به روى در آتش جهنّم اندازد. «کافی، 2، 115» ب- شما نباید به گونه ای سخن بگوید که دو پهلو باشد و بر علیه شما استفاده کنند و اگر احتمال دادید، در صورت کوتاه بودن معنای رکیکی برداشت می شود، آن را به درازا بکشانید.«بقره، 104» 3- خداوند می فرماید: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ قُولُواْ قَوْلًا سَدِیدًا» یعنی سخن صواب و عادلانه و موافق شرع بگویید.« احزاب، 30» بعقیده برخى یعنى سخن محکم و خالى از فساد و خلل می باشد.«مجمع البیان، 5، 39» 4- انسان باید با نرمی و خالی از هر نوع خشونت سخن بگوید. خداوند به حضرت موسی می فرماید: نزد فرعون برو، با نرمی با وی سخن بگو، شاید متذکر شود و از قدرت خداوند بترسد و به یکتا پرستی روی آورد. «طه، 44» 5- انسان علاوه بر این که سخن می گوید باید شنونده خوبی هم باشد. پیامبر بزرگوار اسلام آنقدر این صفت را رعایت می کرد که برخی از سفیهان به وی صفت «گوش» که مبالغه در گوش دادن می باشد را داده بودند. خداوند در این باره می فرماید: برخى از منافقان، پیامبر را آزار مىدهند و مىگویند: او سراپا گوش است. (و به سخن هر کس گوش مىدهد.) بگو: گوش دادن او به نفع شماست، او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق مىکند و براى هر کس از شما که ایمان آورد، مایهى رحمت است و آنان که رسول خدا را اذیّت و آزار مىدهند، عذابى دردناک دارند.«توبه، 61» و در جای دیگر خداوند کسانی که همه اقوال را گوش می دهند ولی بهترین آنها را انتخاب می کنند، هدایت یافته و صاحبان عقل می داند.«زمر، 18» می توان گفت گناهانی مانند؛ تهمت، غیبت، مسخره کردن، دروغ گفتن، زخم زبان زدن و ... ناشی از عدم کنترل زبان می باشد، که مشکلات فراوانی را درخانواده و جامعه به وجود آورده است، پس باید آن را کنترل کرده و به جای صفات رذیله، صفات پسندیده «از جمله تکبیر، تهلیل، تسبیح، خواند قرآن» را جایگزین کرد. همانگونه که در حدیث آمده است قبل از این که نفست تو را مشغول کند تو را مشغول کن. «کافی، ج8، ص 137» انشالله کنترل زبان داشته باشیم جواد نصیری وطن
کلیدواژه ها:
سخن- کنترل زبان(1)|
:: به تاریخ سه شنبه 94/3/19 ساعت 12:31 صبح
در روز حداقل 10 بار اهدنا الصراط المستقیم می گوییم آیا ما هدایت شده هستیم و می گوییم؟ یا این که هنوز در گمراهی هستیم؟ نظرات مفسران: شیخ طوسی: 1- منظور از هدایت زیادی در الطاف می باشد. 2- استمرار تکلیف و روی آوردن به ثواب می باشد 3- خداوند می داند چه چیزهای به نفع و چه چیزهای به ضرر ما می باشد تا زمانی آنها را از خدا نخواهیم برای ما محقق نمی شود. فخررازی: 1- اخلاقیات دو جور است افراط و تفریط. انسان از خدا می خواهد به صراطی هدایتش کند که نه افراط داشته و نه تفریط. 2- اهدنا الصراط.... اقتدا به صراط انبیاء می باشد. 3- انسان بر سه راه قرار گرفته. دوستان- دشمنان- شیطان. هرکدام قصد دارند انسان را به سمتی ببرند به همین دلیل اهدنا...... می گوید. 4- صراط مستحقان بهشت را می طلبد. 5- ممکن است دین انسان به یک دلیل برای خود او صحیح باشد از خداوند می خواهدبصیرت به وی عطا کند تا دلیل های دیگر را بشناسد. زمخشری: زیادی هدایت را خواستار است همانگونه در آیه آمده است«وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْاْ زَادَهُمْ هُدًى وَ ءَاتَئهُمْ تَقْوَئهُم» یعنی کسانى که هدایت یافتهاند، خداوند بر هدایتشان مىافزاید و روح تقوا به آنان مىبخشد! آلوسی: ا- استواری در دین منظور است. 2- هدایت به معنای ثواب است. یعنی راه بهشت را ثوابی برای ما قرار ده 3- در آینده هدایتمان کن همانطور که در گذشته هدایتمان کردی. علامه طباطبایی: صراط مستقیم از آنجایى که امرى است که در تمامى سبیلهاى مختلف محفوظ میباشد، لذا صحیح است که یک انسان هدایت شده، باز هم بسوى آن هدایت شود، خداى تعالى او را از صراط بسوى صراط هدایت کند، باین معنا که سبیلى که قبلا بسوى آن هدایتش کرده بوده، با هدایت بیشترى تکمیل نموده به سبیلى که ما فوق سبیل قبلى است هدایت فرماید چون گفتیم صراط در ضمن همه سبیلها هست و گفتیم سبیلها بسیار، و داراى مراتبى بسیارند، چون چنین است بنده خدا از خدا میخواهد: که او را از صراطى (یعنى سبیلى) بصراطى دیگر که ما فوق آنست هدایت کند، و نیز از آن بمافوق دیگر. دکتر انصاری: سه نظر عمده در این باره وجود دارد: 1- هدف از دعا همواره رسیدن به یک خواسته نیست بلکه گاهی به جای اینکه دعا طریقیت داشته باشد خود موضوعیت دارد. اینجا جاییست که موضوعی محقق شده و ابراز دعاست که اصالت دارد و نه نتیجه آن. 2- نگه داشتن یک چیز از بدست آوردن سخت تر است پس اهدنا در اینجا بدین معناست که ما را بر هدایت ثابت بدار.3- تمام موجودات مشمول هدایت عامه خداوندند برخی با تلاش مشمول نوع دیگری از هدایت به نام هدایت خاصه می شوند. اگر کسی هدایت عامه تشریعی خداوند را پذیرفت و خالصانه در آن مسیر حرکت کرد مشمول هدایت خاصه الهی نیز خواهد شد. بر این اساس هدایت عامه تشریعی را می توان دانش نامیده و هدایت خاصه را بینش! بر پایه این مبنا اهدنا به معنای مشمول هدایت خاصه الهی قرار گرفتن است. هدایت یافته باشید. جواد نصیری وطن :: به تاریخ شنبه 93/12/2 ساعت 7:15 عصر
معلم، شاگرد را صدا زد تا انشاءاش را درباره علم بهتر است یا ثروت بخواند.
پسر با صدایی لرزان گفت: ننوشتیم آقا..!
پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی، او در گوشه کلاس ایستاده بود و در حالی که دستهای قرمز و باد کردهاش را به هم میمالید،
زیر لب میگفت: آری! ثروت بهتر است چون میتوانستم دفتری بخرم و بنویسم
کلیدواژه ها:
علم - ثروت(1)|
:: به تاریخ سه شنبه 93/11/14 ساعت 10:9 عصر
با توجه به آیه «صراط الذین انعمت علیهم» آیا به کفار نعمت داده شده است؟ فخر رازی خیر. حاج مصطفی خمینی بله. دلایل فخر رازی: چون اگر برای کافر نعمتی از جانب خدا باشد کفار داخل در آیه انعمت علیهم هستند پس در اینصورت اهدنا الصراط المستقیم به معنای طلب صراط کفار است و این باطل است پس بر اساس این آیه نعمتی برای کفار نیست اما دلیل عقلی آنها اینست که نعمت دنیا در مقابل عذاب آخرت به دلیل دوام کمی که دارد بسیار کوچک بوده و مانند قطره ای در دریاست و مثل این نعمت نیست چون مثلا اگر کسی سمی در حلوایی وارد نمود نفع حاصل از آن حلوا نعمت محسوب نمی شود چون نفعی که از آن برده می شود در مقابل ضرری که از آن دیده می شود بسیار ناچیز است. دلایل حاج مصطفی خمینی: شکی درباره وفور نعم الهی بر کفار از نعمت وجود گرفته تا کمالات دنیوی نیست و شکی نیست اگر عناد و دشمنی نیز نداشته باشند در آخرت نیز متصف به کمالات معنوی خواهند بود همان طور که در مورد حاتم طایی اینگونه وارد شده که مثل او در آتش است ولی به دور او حلقه ایست که مانع از رسیدن آتش به جسمش می گردد پس آنچه برخی از فضلا توهم کرده اند به دلیل عدم اطلاع عمیق آنها از مطلبست پس پنداشته اند که نعمت دنیا چیزیست که کافر لیاقت آنرا ندارد یا اینکه اساسا خداوند آنرا به آنها نمی دهد در اثر غفلتی که از توحید افعالی دارند پس هر موجودی وجودش از خدای تعالی است و کمال وجودش نیز از اوست همان طور که آیه شریفه فرموده: و ما بکم من نعمه فمن الله – ما اصابک من حسنه فمن الله- و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیرا ... پس از این آیات درمی یابیم که نعمتهای نازله بر کفار از جانب خداوند است بالجمله بخلی در خدای متعال نیست. دوستان کدام دلیل متقن است؟
کلیدواژه ها:
نعمت الهی(1)|
:: به تاریخ دوشنبه 93/10/22 ساعت 11:38 عصر
صدوق (ع ) در حدیثى از امام باقر(ع ) روایت کرده که فرمود: پس از این که نوح نفرین کرد و قوم او غرق شدند، شیطان نزد او آمد و گفت : اى نوح تو حقّى بر من دارى که مى خواهم جبران کنم. نوح فرمود: چقدر براى من ناراحت کننده است که من به گردن تو حقّى پیدا کرده باشم . اکنون بگو آن حق چیست ؟ شیطان گفت : آرى تو نفرین کردى و خدا این مردم را غرق کرد و کسى به جاى نماند که من او را بفریبم و از راه راست بیرون برم . اینک تا آمدن قرن دیگر و نسل آینده من آسوده هستم . نوح گفت : اکنون چگونه مى خواهى جبران کنى ؟ شیطان گفت براى تلافى این حقى که به گردن تو دارم ، چند جمله به تو مى گویم : در سه جا به یاد من باش (و مرا از خاطر مبر) که من در این سه جا از هر جاى دیگر به آدمى نزدیک ترم : اوّل در جایى که خشم مى کنى، دوم در وقتى که میان دو نفر قضاوت مى کنى و سوم هنگامى که با زن بیگانه اى خلوت مى کنى و کس دیگرى با شما نیست.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 93/7/21 ساعت 9:14 عصر
فراقت واژه تلخی است ولی انسانهای متکامل با آن سر به فلک کشیده اند. بدان هر وقت که تنهایی خداوند مهربان این فرصت زیبا را برایت فراهم کرده است که در سکوت خود حقایقی را بیان کنی که در هنگام مشاهده عیون نتوانی آن را بیان کنی. خداوند تبارک و تعالی از این واژه بعد از بیان سخنان زیبای خود، یعنی آخرین آیه ی نازله «و اتقوا یوما تُرجعونَ فیه الی الله»(بقره، 281) استفاده کرده است، به گونه ای که بعد از این آیه حتی با مخلص ترین افراد سخن نگفت. بی دلیل نیست که آن عارف به حقایق الهی فرمود: «الصمتُ حکمةٌ و قلیلٌ فاعِلُه» یعنی سکوت دری از درهای حکمت است ولی فاعل و کننده این فعل جمیل نادر می باشد. بهترین زمانی که انسان می تواند با سکوت خود حقایقی را بیان کند که خداوند باری تعالی کلماتش را به سوی خود به صعود متعالی برساند، نماز صبح است، نماز صبحی که با آرامش قلب خوانده شود و بعد از تعقیبات عالی آن «اللهم اِن ظٌلمی اَصبح مُستجیراً بِعفوک و ذَنبی َاصبح مستجیرا بمغفرتک و ذُلی اصبح مستجیرا بعزتک و فقری اصبح مستجیرا بغنائک و وجهیَ الفانی مستجیرا بوجهک الباقی الذی لا یَفنی»1 انسان در خلوت خود به آسمان دارای راههای ملائک بنگرد و آیه «اِنّ فی خَلق السماواتِ و الارضِ و اختلافِ اللیلِ و النهارِ لایاتِ لاولیِ الالبابِ»(آل عمران، 191) را با صدای اخفا همراه با اشک چشم و بغض گلو زمزمه کند و بعد از آن دعای استغاثه را در حالتی که همه مردم در خواب غفلت فرو رفته اند از ته دل اظهار کند، آن جاست که حضرت حق در آیات مافوق تعالی صدا می زند: «اَمن یُجیبُ المُضطَر اذا دعاه و یَکشِف السوءَ»(نمل، 62) یعنی بنده ام، سخنت را شنیدم، بنده ام، دعایت را مستجاب کردم، بنده ام، امور دنیوی و اخرویت را اصلاح کردم، و آن جاست که به عزت و جلال خود سوگند خورده و می گوید: منم خداوند غیور، هر یک از بندگانم که به من مراجعه کنند حاجتش را برآورده می کنم و هر یک از آنها که به دیگری مراجعه کنند امورش را به او می سپارم. _______________
کلیدواژه ها:
خداوند(13)|
نماز(3)|
:: به تاریخ چهارشنبه 92/10/25 ساعت 8:21 عصر
احادیثی درباره اهمیت بسم الله روزى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) از راهى مى گذشت ، شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده ، از او پرسید؛ چرا این قدر ضعیف گشته اى ؟
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/12/17 ساعت 11:10 عصر
در روزگار قدیم، پادشاهی سنگ بزرگی را که در یک جاده اصلی قرار داد. سپس در گوشهای قایم شد تا ببیند چه کسی آن را از جلوی مسیر بر میدارد. برخی از بازرگانان ثروتمند با کالسکههای خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیاری از آنها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هیچیک از آنان کاری به سنگ نداشتند. سپس یک مرد روستایی با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین گذاشت و شانهاش را زیر سنگ قرار داد و سعی کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدنها و عرق ریختنهای زیاد بالاخره موفق شد. هنگامی که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آنها را بر دوش بگیرد و به راهش ادامه دهد متوجه شد کیسهای زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است. کیسه را باز کرد پر از سکههای طلا بود و یادداشتی از جانب شاه که این سکهها مال کسی است که سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستایی چیزی را میدانست که بسیاری از ما نمیدانیم! هر مانعی، فرصتی است تا وضعیتمان را بهبود بخشیم.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 91/11/30 ساعت 7:45 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |