میگم خودمونیما؛ بعضی چیزای خیلی اتفاقی خیلیم اتفاقی نیست!
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/9/30 ساعت 9:34 صبح
ای به امید کسان خفته! ز خود یاد آرید تشنه کامان غنیمت! ز اُحد یاد آرید سربه سربادیه بازار هیاهو شده است سنگ گور شهدا سنگ ترازو شده است گر چه مرحب سپر اناخته، خیبر باقی است بت مگویید شکستیم، که بت گر باقی است ره دراز است، مگویید که منزل دیدیم نیست، این پشت نهنگ است که ساحل دیدیم ره درازاست، سبک تر بشتابیم، ای قوم خصم بیدار است، یک چشمه بخابیم، ای قوم نه بنوشیم از این رود، که زهر آلوده است غوطه باید زد و بگذشت که پل فرسوده است وای اگر قصه ما عبرت تاریخ شود خیمه ی قافله را دشنه ما میخ شود وای اگر بر در باطل بنشیند حق ما وای اگر پرده تزویر شود بیرق ما خیمه بگذار برو ، بادیه توفان جوش است کوه، آتش به جگر دارد اگر خاموش است فتنه می بارد و سنگین، ز درودیوارش هر که اینجا خفت، سیلاب کند بیدارش می رویم امروز با صاعقه هم پای سفر گردبادیم و ز سر تا قدم پای سفر
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ سه شنبه 91/9/28 ساعت 10:33 عصر
امام صادق (ع): دوستان توجه! از امروز تا 8 دی ماه 1391 ان شاء الله قسمت همگی بشه. بگو ان شاء الله.
کلیدواژه ها:
خداوند(13)|
:: به تاریخ سه شنبه 91/9/28 ساعت 2:52 عصر
سلام بر همگی.با تمام دلتنگی هایم برایت می نویسم.(سجاد که همیشه دلش گرفته حالا این دلتنگی دوستان هم نمکی شده بر روی زخم دلش) هر چند همه می دانند و به نوشته های من هم نیازی نیست.قلمم هم که بسیار ناتوان و ضعیف است. اما...
اما حرف اصلیم اینه که : وجود زیبایت وارد به دنیا میشود / هدیه سالروزت این آوا میشود عاشقی چون من بی پروا میشود / در شعر تولدت غرق رویا میشود اینگونه سالی دگر ازعمر تو آغاز میشود
محمدرضای عزیز،صمیمانه تولدت را تبریک عرض میکنم و از خداوند منان طول عمر با عزت و سلامتی و شادی در زندگی برای خودت و خانواده محترمت را خواستارم.انشالله تبریک بعدی که برای شما مینویسم تبریک ازدواجت باشد. (راستی محمدرضاجان شاید گفته بشه این عکس چه ربطی داره به تولد اما من دوست داشتم این عکس را تقدیم شما کنم) . موفق باشی(هستی)دعام کن.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ دوشنبه 91/9/27 ساعت 9:35 عصر
ماه محرم تمام شد و ماه صفر آمد ماه غم اهل بیت، ماهی که لب ها خندان نیست، ماهی که امام زمان در عزاست، به عزای کدامشان گریه کند(روحی فداه) در این ماه ابراز هم دردی کنیم با مولا و آقا و سرورمان حضرت صاحب الزمان با شرکت در هیئات و خواندن زیارت عاشوراو مهمتر اینکه این ماه رو لااقل بیشتر مواظب باشیم گناه نکنیم، آخه آقا عزاداره برا گناهای ما هم باید گریه کنه؟؟؟
پنج صفر شهادت دردانه امام بی سر، طفل سه ساله حضرت رقیه بر محبین اهل بیت تسلیت باد.
کلیدواژه ها:
محرم(2)|
:: به تاریخ یکشنبه 91/9/26 ساعت 9:26 صبح
دوشنبه بیستم ماه جاری.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ شنبه 91/9/25 ساعت 4:32 عصر
ای عزیز من ای مهربان من خدای من... نگاه کن به دست تمنایی که قلب چاک خورده ام را به تو پیش کش میکند. من به تو محتاجم...
کلیدواژه ها:
خداوند(13)|
:: به تاریخ جمعه 91/9/24 ساعت 10:20 عصر
هیچ اتفاقی در دنیا مهمتر از انتخاب یک همسفر برای بقیه عمر نیست . . . آغاز سفر دائمی و شراکت در عشق بر شما مبارک دوست عزیزم احمدجان*(منظور احمد جان بازوبندی- بچه ی گل نیشابور) پیوندتان را با تقدیم هزاران گل سرخ تبریک میگویم و زندگی پر از عشق و محبت را برایتان آرزو میکنم.
از طرف بچه های وبلاگ شیخا هم بهت تبریک میگم. بزرگترین جراح و متخصص عالم قلب ،شما دو تا را با شکوه و زیبایی تمام به هم پیوند زد عمل پیوندتان مبارک باد . . .
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ پنج شنبه 91/9/23 ساعت 12:31 عصر
وقتی دنبال پیدا کردن ارتباط آیات توی یک سوره از قرآن هستم («یک پیشنهاد» رو ببینید)، اول که خوندن سوره رو شروع میکنم گاهی اصلاً امیدی به موفقیت ندارم، چون تو نگاه اول هیچ رابطه ای بینشون نمیبینم؛ جملات جدا از هم با مفهوم مستقل که باید ترجمش رو خوند و فهمید، همین! ولی وقتی دوباره و سه باره و... به خوندن ادامه میدم، هر بار که میخونم مشکل فهمیدنم از دفعه ی قبلی کمتر میشه. قبلاً این رو خیلی شنیده بودم که: قرآن رو هربار که میخونی یه چیز جدید نصیبت میشه و از دفعه های قبل بیشتر میفهمی و...، اما قبل از این که خودم تجربش کنم راستش خیلی باورش نداشتم. این نتیجه ایه که ظاهراً جز با تکرار قرائت به دست نمیاد. پ. ن: تدبّر یعنی پیگیری کلام.
کلیدواژه ها:
:: به تاریخ سه شنبه 91/9/21 ساعت 12:22 صبح
دیشب خوابش رو دیدم، بیدار که شدم حال عجیبی داشتم، ساعتو نگا کردم دیدم نزدیک اذونه، دو رکعت براش نماز خوندم و یه کم دعاش کردم، راستشو بخواین یه کمی هم ترسیده بودم؛ آخه اونم مثل ما جوون بود، واقعا پسر ماهی بود، ولی..... ولی مرگ پیر و جوون نمی شناسه،از اینکه هنوز زنده ام خیلی خوشحال بودم، یه نفسی از ته دل کشیدم، چقدر نعمت بزرگیه این هوا.... بی تعارف از مرگ می ترسم.... خلاصه از خدا خواستم مجتبی اون طرف حالش خوب باشه، وهم اینکه به جوونا یه کم بیشتروقت بده (مخصوصا به من که وضعم خرابه) لااقل درست بشیم و ناکام از دنیا نریم (طبق حدیث کسی که کربلا نره ناکامه). خلاصه بچه ها همدیگرو دعا کنیم که «گناه نکنیم».....توی دعاهاتون از خدا بخواین زندگی با برکت عنایت کنه. یه نمازی هم هست که اول هر ماه بخونین از بلایا تو اون ماه در امانید انشاالله.(ن ک. مفاتیح. اعمال ماه نو) راستی اموات چشمشون به دست ماست برای دوست عزیزمون مجتبی و گذشتگان بنده و خودتون و نیز شهدا و امام بزرگوار یه فاتحه ای قرائت کنیم. وقتی جمله قبلی رو داشتم می نوشتم یه دفعه یاد این افتادم که ماها که هنوز این دنیاییم، هنوز خدا بهمون وقت داده، چقدر می تونیم کار خوب انجام بدیم،(ولی بیشتر کارامون دنیاییه ونماز هم سریع می خونیم که به ادامه کارمون برسیم...). وای زیارت امام رضا و سایر معصومین، کاش توفیق بشه، تا زنده ایم بریم مسجد، باور کنید نماز تو مسجد یه حال دیگه ای داره، کاش خدا عنایت کنه سحرها هم بیدار بشیم، آخ برم الان یه ذره قرآن بخونم که خیلی قرائت قرآن رو دوس دارم..... از همه التماس دعا دارم.
کلیدواژه ها:
مرگ(4)|
:: به تاریخ پنج شنبه 91/9/16 ساعت 5:5 عصر
|
||
[ طراحی قالب اصلی : روزگذر ] [ Weblog Original Themes By : roozgozar ] [ ویرایش قالب : رفقا ] |