چند وقت پیش از دوستان خواسته بودم آخرین تصاویرشون رو برام بفرستن که یک گزارشی از آخرین احوالاتشون رو اینجا به معرض نمایش بذاریم؛ یه چیزی تو مایه های اون که وحید گذاشته بود، البته به صورت تصویری.
خب استقبال نسبتاً خوبی شد و عکسای قابل توجهی به دستم رسید،البته بعضیا اینترنت دم دستشون نبود و چند نفری هم افتخار ندادن (حالا نمیگیم ناز کردن!). به علت تعداد زیاد عکسا، این مطلبو در چند قسمت ارائه خواهیم نُمود. به ترتیب عکسای ارسال شده:

اول از همه از دانشکده شروع کنیم

تصاویر مال همین اوایل شهریورماهه، بازدید جناب آقای دکتر عابدی از دانشکده

اینم جناب استاد نوروزی

ان شاء الله قدر امکاناتی رو که داریم بدونیم

اولین کسی که لطف کردو ایمیل ما رو بی جواب نذاشت، جناب حاج هادی فرخنده نژاد

لطفا لبخند بزنید!

خب اینم سه در چار

اما وحید

امشب قرار داریم با هم حسینیه قُهرودیها هیئت شهدای گمنام، پیشاپیش جای شما خالی
اینم فرستاده که در نوع خودش بی نظیره!

بهش میگم مگه میخواستم برات گذرنامه صادر کنم؟! میگه مگه تو کار گذرنامه نیستی؟!!!
ببین چه حرفایی برا ما در میارن!

احمد

میگم برو زن بگیر، رفته بالا درخت! بابا شما یه چیزی بهش بگین.

این عکس معصومانه رو هم که تو اون مطلبم دیده بودید.
داداش سجاد تعجب کرده از اینکه عامل این توطئه من بودم. نمیشناسن ما رو!!!

حاج حسین

که بیشتر از این یه عکس افتخار نداد. ارادت داریم

اما...

بله در تصویر تروریستهای مستقر در سوریه رو... ببخشید آقای صبوری هستن در زمان کشاورزی!

اینجا هم که مشرف شدن زیارت شهید مدرس در کاشمر.

اما حاج ابوالفضل

خسته شد از بس ماها رو نصیحت کرد، بابا یکی پاسخ مثبت بده!!! احمـ............ـد

خوشتیپم هستنا! نه بچه ها؟

آخ آخ اینجا که نیشابوره، جا داره من به عکس زیر اشاره ای داشته باشم:

عکس بالایی اونور باغچست و این عکسم اینورش؛ البته روزها پیش، سال 1389

حالا میگم خوشتیپه تو بگو نه!

مکان موزه ی آستان قدس، به همراه بروبچ

آقا اینا یه عده ژاپنی نیستن که، اینا شاگردای ایشونن در مشهد، کلاس قرآن. ملتفتی؟
بله حاج ابوالفضل مشغول تدریس قرآنن. براشون جدّاً آرزوی موفقیت تو این راه رو داریم.

اینم برادر مجتبی که عکسشونو گاه گاهی تو وبلاگ رضویون میبینیم، استاد مجتبی فردفانی
دست ابوالفضل خان درد نکنه بابت این تعداد عکس (حالا باز نمیگیم بعضیا ناز کردن!)

از سر تواضع عکسای خودمو گذاشتم آخر

اراک، منزل، در حال سبزی پاک کردن، یاد بگیر!!! البته خیلیم دوس ندارم این کارو، گفته باشم!

بازم اراک، شام رفته بودیم پارک. جای شما خالی نبود! خب جمع خانوادگیه :)

اینم که روز شهادت امام صادق علیه السلامه، تهران، میدون فلسطین، مسجد امام صادق(ع)
همونجایی که سفر کربلا شروع شد...

خب... قسمت اول «آخرین تصاویر» به پایان رسید. امیدواریم عکسایی که نرسیدن برسن تا تو قسمت یا قسمتای بعدی خدمتتون بنمایانیم. ان شاء الله همیشه سرافراز و در اکثر موارد شاد و خندون باشید. به قول یکی از دوستان: بدرود!