نگو نگو که من واقعا ديوونه اين ابوالبشر هستم. واقعا دوستش دارم. جاتون خالي هفته قبل ما را جايي برد که به عقل جن هم نمي رسيد.
يک نکته جالب از ايشون. خدا را شکر صادق فعلا ميره جايي سرکار بعد حسن قادري ميگفت سجاد يک شغل جديد هم پيدا شده گفتم چه شغلي گفت: "همين جوري"
بعد گفت به صادق بادوست ميگم کجا ميري کار ميگه همين جوري، روزي چند ساعت؟ همين جوري، کي معرفيت کرده؟همين جوري، تا کي بايد بري؟ همين جوري، ماهي چقدر حقوقشه؟ همين جوري
خلاصه نميدونيد وقتي حسن اين قضيه را تو اطاق تعريف کرد يوهو اطاق کم مونده بود از صداي خنده بچه ها منفجر بشه.
جسمش سالم، يادش گرامي