• وبلاگ : رفقا | جمع دوستانِ صميميِ قديمي
  • يادداشت : معرفي کتاب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من گزينه ي اول رو انتخاب ميکنم با نون اضافه.
    پاسخ

    قدمت روي چشم عزيزم. فوقش شب دوم را ميتونيم رو پشت بام بخوابيم
    همون پشه هه رو پاي يه زن نشسته بود بعد بلند ميشه ميره تو چايي ترکه ميوفته. ترکه ميگه: اي بي پدر عشق و حالتو جاي ديگه ميکني، غسلتو مياي تو چايي ما ميکني!
    پاسخ

    شرمنده ديگه مرحله بعد که چه بلايي سر اين پشه مياد را نميتونم بگم.
    من نظر بهتري دارم. تو کتابا رو بخون .بعد ما همگي ميايم خونتون به مدت يه هفته و ... به جان خودم بقيشو بگم سجاد سکته رو زده. آخه اصفهاني جماعت و ...به هرحال سجاد تو بخوني انگار ما خونديم.
    پاسخ

    سلام بر تو اي سرکرده عزيز آنتي شيخا. الهي من به دور تو بگردم وحيد جون. قدمتون به چشم. فکر قلب ما را هم نکن. وحيد يک بار يه اصفهاني داشته چايي ميخورده. بعد يه پشه ميفته تو ليوانش. پشه را درمياره ميزنه پشتش ميگه تف کن زودباش تف کن.