• وبلاگ : رفقا | جمع دوستانِ صميميِ قديمي
  • يادداشت : اراده شيخ
  • نظرات : 3 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سايه 


    گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که ھوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه هاي ديروز بود و ھراس فردا ، بر شانه ھاي صبورت بگذارم و آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن لحظات شانه ھاي تو کجا بود ؟
    گفت: عزيزتر از ھر چه ھست ، تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگي ، بلکه در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه ھستي .
    من ھمچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم .

    گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن ھمه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟
    گفت : عزيزتر از ھر چه ھست ، اشک تنھا قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،اشکھايت به من رسيد
    و من يکي يکي بر زنگارھاي روحت ريختم تا باز ھم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنھا اينگونه ميـشود تا ھميشه شاد بود .

    گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راھم گذاشته بودي ؟
    گفت : بارھا صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي ، تو ھرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود ،که عزيزتر از ھر چه ھست از اين راه نرو که به ناکجاآباد ھم نخواھي رسيد .

    گفتم : پس چرا آن ھمه درد در دلم انباشتي ؟
    گفت : روزي ات دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناھت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، بارھا گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي .آخر تو بنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنھا اينگونه شد که صدايم کردي .

    گفتم : پس چرا ھمان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟
    گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، من اگر مي دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار مي کني ھمان بار اول شفايت مي دادم.

    گفتم :مھربانــترينم ، دوستت دارم ...
    گفت : عزيزتر از هرچه هست ، من هم دوستت دارم

    پاسخ

    سلام. تشکر
    سلام حاجي
    خوش به حالش. واقعاً اراده ميخواد.
    پاسخ

    سلام بر مدير. راهنماييهاي شما هم بي تاثير نبوده
    سلام بر شيخ اعظم آقا خبر خيلي خوبي بود موفقيت شما آرزوي ماست خداوند شما دوستان صميمي را حفظ بفرمايد راستي جواتي دادا پتودا پيدا کردي
    پاسخ

    سلام بر محسن عزيز. دلم برات تنگ شده. احتمالا پتوي جواد را در موزه هاي کشور هاي اروپايي ببينيم.
    اينم بگم تنها نقطه ضعفش که هنوز هم نتونسته درستش کنه اينه که غير از پتوي خودش عادت به هيچ پتويي نداتره.
    بابا يکي اين پتوي جواد رو بهش بده الان ديگه بايد دونفره برگردونه بهش!
    پاسخ

    ايول داري وحيد جون.يادش بخير. عجب پتويي بودا.وحيد باور کن خندم گرفت
    سلام داش سجاد.
    شيخ جواد رو و همه ي شيخا رو نه به خاطر اين کاراشون به خاطر وجود گلشون دوست داريم. ولي هرکسي تو يه زمينه ايي الگو برا بقيه اس و شما و شيخ جواد الگوي خوبي برا ما هستيد.
    خدا حفظتون کناد
    پاسخ

    به به سلام وحيد جون.فرمايش شما متين. بله هر کسي در زمينه هايي خاص الگوي بقيست . بنده که تو هيچ زمينه اي الگو نيستم.خدا شما را هم حفظ کند.
    + جواد 

    سلام سجاد جان تشکر شما به ما لطف داريد ما را از اين بيشتر شرمنده نکنيد
    پاسخ

    سلام. درود بر تو اي شيخ.موفق باشي عزيز. البته هستي
    درود بر سيد جواد شوشتري يا همان قرطبي خودمان
    پاسخ

    درود